کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد ۱۳۶۱، نوشهر، ساکن ساری.

مجموعه ی منتشرشده:

«میراث تو فقط ایستادن است»

بیا به مهمانی موج‌ها برویم

...

بیا به مهمانی موج‌ها برویم
ای آبی یاقوت بر انگشتر
ای در مراقبه با خون 
با رگ
از اتفاق طلوع
از پیشانی دریا
حرارت من چه سهمی دارد؟
وقتی که خورشید 
لطافتی از سوختن بود
و نور از شرارتی تاریک سخن می‌گفت!

از فصل آب 
با من به دیدار رودخانه بیا
تا عبور آب در ریشه
تا صعود آب در شاخه
تا لحظه‌ی پرواز قطره بر درخت 
ساق ابر بر برگ بشکنیم!

با من به دیدار رودخانه بیا
که ماهی 
این یاقوت سرخ
به شکلی از سنگ 
در قهری عظیم از کوه به سر می برد.
مرگ از کدام سمت می‌آید؟
که پیشانی بریزم به پایش!
دست ببرم بر شقیقه‌ی خیابان
خون سیاه خاطراتم را بریزم؟
کمر خم کنم که بمیرم 
که عصب‌هایم در هیاهوی تیزی‌ها
گیاهی روییده بر دره‌اند.
ای مرگ
تو عصای دست من باش!
این بیچارگی ابدی را
جز به عبور تو از رگ‌های بلند من 
نمی‌توان چاره‌ کرد!
بعد از مردنم 
به انگشت‌هایم‌ نگاه کنید
آنان رد عبور شوق را می‌گویند
پرنده‌ای دور از من
که تنها به ملاقات چشم‌ها‌ می‌آمد!
و عشق که زیر موهایم جامانده‌ است 
تا آخرین چیزی از من باشد
که باقی‌ست!
به گلدان‌ها بگویید 
آمده بود تا به مهربانی تیغ‌های‌تان سلام بگوید
که شرافت دشمنی نگاه داشته‌اند
که بهتر از لجن‌زار فریبنده‌ی دوستی‌ست
که شریف‌تر از گلی‌ست که نقش مدام زخم است.
سهم ناچیزم از ابرها را
به مادرم بدهید
تنها اوست که شکل موقر باران است
و آبروی گریه را نگاه می‌دارد!
و اشک این صورت تاریخی انسان 
در چشم‌های او زیباتر است
بگویید که آمده به دیدار موهای بلند تو
اما تو هنوز از باغ برنگشته بودی
و در نبودنت با بهار نارنج وداع کرد!
شمعدانی‌های مودب ایوان را
جای تو بوسید
بگویید به مرگ گفته‌ام:
می‌توانم دو بار بمیرم
تا  مادرم مهر مدام جهان باشد؟
سکوت کرد و
سکوت کرد.
شما که دوستید 
شما که لبخند می‌زدید
شما که از عشق سخن می‌گفتید 
شما که بال‌های مرا بسته بودید
من مرده‌ام !
شما ببخشید
خلاصه هر کس ضعفی دارد 
و من هم بیش از یکبار نمی‌توانم بمیرم!

صدای کمانچه‌ام 
در یک آهنگ ایرانی 
بی‌مقدمه و غمگین
که قلب‌های رنجور را 
به چشم پیوند می‌دهد. 
نقش مرتب چنار بر شیار سنگ قبرها
که سایه‌ام به کار مردگان نمی‌آید!
فرش پاخورده که شستن جوانش نمی‌کند.
چه کسی می‌داند چند شمعدانی تابستان امسال خشک شده‌اند؟
و کدام ابر بی آن‌که ببارد از روی سر ما گذشت؟
کدام یک از کسانی که مردند 
قرار بود دوست بعدی من باشد.

میثم متاجی