ـ آیا هزار سال
طاقی بودهای
بر ستونهای سنگ؟
ـ تکیه بزن
موهاتو بریز رو شونههات
نگاه به دوردست
ـ چون تو هزار رهگذر
مثل برگ خشکی در هرزباد
در گذشتهاند
و من ایستاده بودم.
ـ اولین بار زیر همین طاقی
منو بوسید
بیا سلفی بگیریم
ـ زدم به کوه
سربازی آنجا سنگر گرفته بود
این شمشیر و سپر اوست
ـ من ایستاده بودم
ـ باید تخریب شه
ـ من ایستاده بودم
ـ اول از من رد شو
ـ همینجا عاشق شدم
لعنت به روزگار
ـ با یه ضامندار اسمتو حک کردم رو این سنگ
ـ آیا ایستادهاید تا به حال؟
برای مدتی مدید
ستون سقفی بودهاید؟
در صدهزار چرخش خورشید
و روز شب
ـ ناسیونالیسم احمقانهاس
دوره زمونه عوضشده آقا
ـ عزیزان این یه شاهکار معماریه
به دقت خارقالعادهی تراشها نگاه کنید!
ـ مردان سنگتراش
ـ مردان سنگشکن
ـ مردان سنگی
ـ این تیروتختهها چیه؟
این سنگ بدقوارهی لخت
ـ این منم
شاه ایران
و صدهزار اسب مطلا لگام
با صدهزار رامشگر کولی
با جامها و بربط
با شکوه و شِکوه
ـ ترا تراشیدم
برای هزار سال
هزار هزار سال
با آب چشمهی حیوان جلایت کردم
ـ اون بلوند عجب تیکهایه
حرف توی حرف آمد
سلام
ـ میشه تاریخچهی این مکان رو بگید؟
ـ .This is a wonderful stone architecture
ـ این منم
خسرو پرویز
ـ اردشیر
ـ شاهپور
این منم
شاه شاهان
کو کو کو کو
فاخته بانگ مرگ سر داد
و جوجههایش در آشیانهی مرغان هوار کشیدند
و از منقارشان خون چکید
ـ همهچیز را بسوزانید
زنهایشان را ببندید
مردان را بدرید
بشکنید و برُمبانید
ـ دو نفر دیشب آمدن
همینجا آتیش کردن
بساطشونم جا گذاشتن
ـ باید یه نگهبان شب بذاریم
ـ دوربین مداربسته که بهتره
ـ وه سان
اینک نوای چنگ
اینک سرنا
اینک تنبور
تمبک
ـ او میآید
با شبدیز
با تاجی از طلا و الماس
با جامهی زربفت
ـ سرنگون شدند
یکی یکی
در نگاه این ستونها
در نگاه کوه
در نگاه دشت
و ما ایستاده بودیم
ما ایستاده بودیم
بیصدا
در قالبهای سنگیمان
گرازها در مرتع
ـ تیری هستم رهاشده از چلهی کمان
سلام
سلام
_آیا توان ماندن دارید؟
_شما را سر ایستادن هست؟
هزار سال
هزاروهفتصد سال
هزار هزار سال
شما را توان ایستادن هست؟
با تمام بادها و بارانها و زمینلرزهها
من به هیئت سنگی در آمده بودم
با ورد جادوانهی آن زنِ نیزن
و تیشه و مغار و سمبادهی
خنیاگران نیلیپوش
با چنگ عود
ـ کیست که بتواند بر شکوه این سرسرا فایق آید؟
چه کس را توان ویرانی این عظمت است؟
ـ جمعهها کنار همین طاقی
از مردم عکس یادگاری میگیرم
در جا پرینت میزنم
ـ خانم بلیت لطفاً
ـ ما پنج نفریم
ـ ما هزار تن بودیم
این برکهی آرام اشک هریشت است
چک چک
چکیده از چکاد کوه
در اورادخوانی و کرنش و نیایش
ـ ما گریخته بودیم
و آنها همهچیز را میسوزاندند
دخترم
ما پیش از آنکه فریاد سر دهیم
مرده بودیم.
ـ رؤیای صخره را
در آذین کوه آویختم
ـ شبدیز را زین کن
شمشیرم را صیقل ده
وقت نشستن تمام است.
ـ مکان را ترک کنید
اینجا به علت شیوع بیماری تعطیل است.
دوستت دارم
مرا بیاد بسپار
عکسها رو به ایمیلم بفرست.
I will always love you