زنده باد شعر
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
شهریار
سیزده شدیم. بعد از دوسال به خانهی سیزدهم رسیدیم و حالا دیگر میتوانیم درختی را در آغوش بگیریم که شمیم شعر دارد و شکوفهی خیال. وزن دنیا درحالی از هزاروسیصد میگذرد و وارد هزاروچهارصد میشود که در 13 شمارهی خود مؤمنانه و خستگیناپذیر شهربهشهر کوچهباغهای شعر فارسی را رصد کرد و بهقدر فرصتش خانه و رسانهی شاعران ایران و همزبانان فارسیسرا بود. برای شعر که هنریست کهن اما مُد روز نیست، رسانهبودن کار سختی است؛ برخی دیوانگی میخوانندش و برخی به نیشخندی دریده ماهیت شعر را لایق بستهبندی و عرضه نمیدانند و میگویند شعر مُرده است. اما آنچه از خرداد 1398 که وزن دنیا به دنیا آمد تا امروز بر ما گذشته است، خلاف رأی کسانی است که برشمردم. در چهارگوشهی ایران و جهان، شعر فارسی نفس میکشد و منتظر خیزشی دوباره است. انگارکن چندسالی است مشروطهشده و حالا حوالیِ 1299 است. نیما در سرمای یوش یا خنکای تهران بر تشکچهای نشسته و کاغذهایش را ورق میزند، یکی از آن میان برمیکشد و چیزکی رویش مینویسد، چند کلمهای را خط میزند و میرود سراغ صفحهی بعد؛ هواییِ «افسانه» است. عقربهها جهانش را جلو میبرند و از کارزاری میگویند که با رسیدن 1300 در انتظارش است. هنوز مانده تا 1304 که شاملو زاده شود، شاهرودی بیاید. هنوز مانده تا 1306 و ابتهاج. تا 1307 و اخوان و... تا فروغ که خودش را به ثبت برساند در 1313. نیما در اتمسفری مینویسد و آینده را ترسیم میکند که هنوز پیروانش زادهنشدهاند. در شبِ تیره، دیوانهای کاو دل به رنگی گریزان سپرده، در درهی سرد و خلوت نشسته همچو ساقهی گیاهی فسرده میکند داستانی غمآور... خوشخیالی میکنم و میاندیشم حالا هم بعد از 100 سال، شعر فارسی منتظر معجزهای دیگر است! 1400 میرسد! چرا «وزن دنیا» آن «افسانه» را منتشر نکند؟ پس زندهباد شعر. جغرافیای شعر فارسی، امروز محاط به ایران نیست. وزن دنیا نیز بنا دارد پا را فراتر نهد و جدا از نشر شعر شاعران مهاجر یا فارسیسرای کشورهای دیگر، به شعر جهان دست دوستی دهد و از خود بگوید. میخواهد برای معرفی شاعران ایران به جهان پلی باشد که بر زمینی از خشکسالی و دروغ ساخته نشده است. میخواهد پل عبور یک نفر نباشد. برای تمامی شاعران ترازاول و حرفهای ایران فرصتی را فراهم کند که بدون باندبازی و نان قرضدادن و پلیدیهایی که شاهدش بودهایم شعر خود را با ترجمهای درخور به جهان ادبیات معرفی کند؛ قرار نیست شاعران ناشریف را بزک کند و به گوشهی زلفشان شاخهی زیتونی غصبی از باغ همسایه بیاویزد و با گردنآویز «شاعر صلح» راهی مسابقهی قویترین شاعران و مصلحان جهان کند. میخواهد فرصتی برابر باشد برای شعری که خودش راهش را باز کرده و دنیا هم بغلش میکند. در سیاستگذاری مشخص وزن دنیا، «هوای تازه» و شاعران جوانی که در هر شماره منتخب هیئت مشاوران مجله هستند، جایگاهی ویژه دارد و وزن دنیا به این میبالد که نسلی از شاعرانِ مستعد که آیندهی شعر ایران را (با اما و اگرهای واقعبینانه) خواهند ساخت، معرفی و برجسته کند و پلهای باشد تا پروازشان بیشتر به چشم آید. چه آنکه سختگیریهای تحریریهی وزن دنیا برای نشر شعرِ خوبِ شاعران جوان، هر شماره سختتر خواهد شد تا در این کارزار شاعران موفقتری به جامعهی مخاطبان شعر فارسی معرفی کند؛ البته که جای نورسیدگان نیز در بخش «کارگاه وزن دنیا» محفوظ است. اگر در سال 98 و چند شمارهی نخست بابت تأمین منابع و حفظ وزن دنیا دست و دلمان میلرزید، در سال 99 در ادامهی راه سخت نشر مجلهای خصوصی و مستقل در حوزهی شعر، با اقبال مخاطبان و ساختارمندتر شدن تحریریه و تیم اجرایی و مدیریتی مجله، کمی از نگرانیهایمان کم شد. از همینرو در سال گذشته با نظمی جدیتر منتشر شدیم و 8 شماره به 5 شمارهی سال 98 اضافه کردیم. ضمن تشکر از همراهی و مراقبت همهی مخاطبان وزندنیا، تمامی شاعران و منتقدان و نویسندگان و تیم سردبیری و اجرایی مجله، خوشدارم، سال 1400 که این مطلب را مینویسم از 12 شمارهای بگویم که ماهبهماه از فروردین تا اسفند به دستتان رساندهایم و از... افسانه! بادا.
پوریا سوری