شاعرانی که شیشجیب پاشونه وُ سَرِ کوچهن*
صابر محمدی
۱ اردیبهشت است؛ قتّالترین ماهِ منظومهی شمسی. این را بهرام اردبیلی نیمقرن پیش، در آغازین سطرِ شعرِ «ذوذنبی برخاک»اش نوشته بود. چندی پیش از او هم، تی.اس الیوت، شعرِ بلندِ «سرزمین هرز»ش را اینطور آغاز کرده بود که آوریل بیرحمترینِ ماههاست. و آوریل، مصادف است با ماهِ دومِ بهار. لابد شاعران، از آن سو و این سوی جهان، پشتِ پوستِ لطیفِ بهاریترین وقتِ سال، چیزی زهرآگین یافته بودند که چنین با خشم به توصیفش برمیخاستهاند.
حالا که این سطرها را در میانهی اردیبهشت مینویسیم، پنجمین سالمرگِ هوشنگ آزادیور است؛ مرگی خودخواسته و هولناک که یکی از اسنادِ نانوشتهی زیباییشناسیِ خشونتِ او بود. و نخستین سالروزِ تولدِ یدالله رؤیایی پس از واپسین مرگِ اوست. دو شاعری که روزگاری در تلویزیون ملّی ایران همکار بودند و البته مهمتر از آنجا در اردوگاهِ پرسروصدایِ شعر حجم، هر چند اینجا، نه ارگانیک و سازمانی، بلکه صرفاً امضایی و اَسنادی.
دو سالی هم گذشت از مرگ دلخراش قاسم آهنینجان؛ شاعری شوریده که صفحاتِ وزن دنیا را منزلِ جنونِ خود میدانست. یاد همهگی گرامی.
۲ اگر با شمارهی پیشینِ وزن دنیا همراه بوده باشید، لابد در جریان مصائبِ غریبِ مجله در این مدّت قرار گرفتهاید. به جزئیاتِ ماجرا، که در سرمقالهی آن شماره با تیترِ «خفه نمیشویم» قابل بازخوانی است، نمیپردازیم اما همین قدر بگوییم که در بر همان پاشنه میچرخد. همچنان منابع مالیِ مجله که از سر لطف و رویّهی حمایت از تولیدات مرتبط با فرهنگ، اسپانسرِ ما محسوب میشدند، تحت فشارند که دست دوستیشان را پس بکشند. روالِ تازهی تهدیدِ رسانههای مستقل از مسیرِ تحدیدِ منابع مالیِ انتشارِ آنها، ظاهراً کمسروصداتر و کمهزینهتر از روشهای معمولِ سابق چون توقیف و تعلیق به نظر میرسد، اما نتیجه، همان است؛ محو یا لاغرشدنِ تولیداتِ مستقل در ساحت تفکّر؛ از هنر و ادبیات گرفته تا اندیشه و مطالعات فرهنگی. اما چه باک؛ با کمی کم و زیاد و بالا و پایین، امور انتشار مجله را پیش میبریم و همچنان با صدای بلند میگوییم با وجود اینکه پیام به ما دقیق رسیده است، خفه نمیشویم. پیش از این نیز نوشتیم که میخواهیم همچنان مستقل بمانیم و بر زانوانِ خود بایستیم. پس از انتشار شمارهی پیشین و افشایِ روالِ تازهی تهدید، با سیلِ پیغامها و تماسهای محبّتآمیزِ همراهانِ وزن دنیا روبهرو بودهایم. چند نهاد و مرکز فرهنگی خصوصی و چند فعّال ادبی، خواستند تا شمارهحسابی در اختیارشان بگذاریم که از مجله در این روزهای سخت حمایت کنند. با احترام و سپاس فراوان به همهگی گفتیم که هدف از انتشارِ آن سرمقاله، مطلقاً جلب حمایتِ مادّی و خدای ناکرده راهانداختنِ سر و صدای مجازی از سرِ تأسیسِ دکّانی برای شعر نبود و نیست؛ ما صرفاً میخواستیم این رویّهی ناجوانمردانهی جدید را لو بدهیم تا هم بگوییم با چشمهایی گشوده و آگاه حواسمان به همهی سَنگلاخهای مسیر هست و هم به دیگران بگوییم دم و دستگاه سانسور، چه ساز و کارِ تازهای را در پیش گرفته است و چگونه میتوان از آن رودست نخورد. از همین رو، ضمن اعلام سپاس بیکران از همهی همراهانِ راستینِ وزن دنیا که آن را ذیلِ لطف خود گرفتهاند عرض کردیم که تنها از راهِ دنبالکردنِ مجله و معرفیِ آن به دیگر دوستدارانِ شعر ما را حمایت کنند. چنین هم شد و همهی نسخههای شمارهی پیش، که اواسط اسفند منتشر شد، بهسرعت و فراتر از انتظارِ ما مورد استقبال قرار گرفت. چه بسیار تماسهایی که با دفتر مجله برقرار شد که مجله را از کتابفروشیها و کیوسکها و فروشگاههای اینترنتی نیافته بودند و جز ابراز شرمندگی، حرفی نداشتیم؛ شرمنده از این همه لطف و از اینکه نسخهای باقی نمانده بود تا تقدیم کنیم.
همچنان معتقدیم که دخل و خرج مجله با همراهیِ شما و با اندکی افزایشِ ناگزیرِ قیمت، میتواند به همخوانی نزدیک شود. دم شما گرم که نمیگذارید از وزن دنیا چیزی کاسته شود.
۳ شعر رپ فارسی، موضوع اصلیِ شمارهی پیشِ روست؛ یکی از مهمترین عرصههای بروز و ظهورِ خردهفرهنگهای هیپهاپ که حالا عمری بیش از دو دهه را در ایران سپری کرده است. رپ، و دیگر انشعاباتِ آن، نوعی از موسیقیِ متنمحور را نمایندگی میکند که از اوایل دههی هشتاد در ایران گسترش یافت و بهسرعت، جامعهی هدفِ تشنهی خود را یافت و سیراب کرد. گروههای متعدّدی سر بر آوردند و هر یک، با تمرکز بر بخشی از سنّتِ جهانیِ هیپهاپ، بر مسیری رفتند. در سالهای نخست، بیش از آنکه استتیکِ شعر و موسیقی، وجه تفکیکِ این گروهها از هم باشد، گفتمانی که آنها دنبال میکردند، مخاطبانشان را مرزبندی میکرد؛ یکی را رپکُنی بالاشهرپسند میخواندند که کاری با رویدادهای اجتماعی و سیاسی ندارد و دیگری را رپرِ کفِ خیابانهای پایینشهر که میداند رپ، موسیقی اعتراض است. از همانها که شیشجیب پاشونه وُ سَرِ کوچهن. بعدها، این صورتبندیها، از مسیرِ صرفِ گفتمانمحور فراتر رفت و عناصری تکنیکال در آنچه تکستها و موسیقی را میساخت مد نظر قرار گرفت. این روزها، با بازگشتِ پرسروصداترِ رپ به صدر، این موسیقی، آیکونیکترین نمودِ ادبیاتِ سیاسیِ اعتراض نیز شده است؛ شهر را ببینید که چند سطر از شعرهای شاعرانی که رپ میکنند و به رویدادهای اخیر پرداختهاند روی دیوارهایش وایرال شده است. در صفحاتی که به شعرِ رپِ فارسی و به بیانی دقیقتر رپ ایرانی پرداختهایم، با موسیقی چندان کاری نداریم. به فراخورِ موضوعیتِ شعر برای وزن دنیا، ما با متنهایی که با این موسیقی همراه میشوند کار داریم؛ چرا که آنها را در قامتِ شعرهایی میبینیم که گاه بیش از فعالانِ جریان رسمی و غالب شعر فارسی، به انتظامِ طبیعیِ کلام و دیگر پیشنهادههای شعر مدرن رسیدهاند. در این مسیر از اتّخاذ رویکردِ انتقادی نیز غافل نیستیم و نباید هم باشیم. این انتقاد، هم در تحلیلِ ناموزونیّتِ گفتمانیِ رپِ ایرانی و هم در بررسیِ بلاغتِ سنّتگرای آن، در این پرونده مشهود است.
***
همهی صحنهگردانیهای کلمه در روزگار ما، نشان میدهد شعر هنوز عزیز است و میتواند اینچنین، امید را بر شانههای عزّت نفس خود بنشاند و با خود به خیابان بیاورد.
*تیتر، اشارهایست به سطرِ معروفِ شعرِ «خلافکارای اصلی»؛ یکی از شنیدهشدهترین آثار رپ