قدرت بیقدرتان*
پوریا سوری
خاطرم هست چند سال پیش وقتی قصد جدایی از روزنامهای شناختهشده را داشتم و میخواستم به روزنامهای جدیدالتأسیس بروم پاسخ یکی از استادان روزنامه نگاری ـ که محل مشورت من قرار گرفته بود ـ مخالفت بود و گفت، این روزنامه دیگر روزنامه نیست، تبدیل به نهادی فرهنگی شده است و تو در سِمت یکی از دبیران آن و مخاطبان در جایگاه اثرپذیران آن باید ارزش داشتن، بودن و ماندن یک نهاد را بدانید که این دستاورد، یعنی ساختهشدن یک نهاد در کشور موجهای هرروزه، امری بعید و دیریاب است.
باری اکنون که سالها از آن نصحیت دقیق میگذرد، ارزش ساختاری یک نهاد و تأثیرگذاریاش بیشازپیش برایم روشن است. خرم آنکه امروز نهادکی هم به اسم وزن دنیا محل کارم است و با همین شماره که در دست دارید، وارد پنجمین سال انتشار خود شده است و لابد در وانفسای مجلات تکشمارهای و بستهشدن روزافزون نشریات کاغذی توفیقکی به حساب میآید، چه آنکه وزن دنیا مجلهای عمومی یا سیاسی یا سرگرمی نیست، نشریهای تخصصی، در حوزهای متأسفانه امروزه مهجور، به نام شعر و زبان و ادبیات فارسی است که البته مخاطبان پروپاقرصی در اقصا نقاط ایران و جهان دارد.
در انتهای سطر پیش اما شاید رندی پیدا شود و بگوید خودگویی و خودخندی... ممکن است راست هم بگوید، اما آدمیزاد بچهاش کچل هم که باشد برایش کاکل زری است. حالا حساب کنید هی از اینطرف و آنطرف نشانههایی هم مبنی بر تأثیرگذاری و روبهرشدبودنش بشنود... نمونهاش در جلسهای که برای کتاب جدید جناب باباچاهی با عنوان جهان متوجه شد برگزار شده بود ایشان چند جملهای دربارهی وزن دنیا و اثراتی که بر آن جناب گذاشته سخن راندند که در نوع خود جالب و کمسابقه بود... از حافظه نقل میکنم که جناب باباچاهی از خواندن آثار کلاسیکی در قالب غزل در وزن دنیا سخن گفتند که به لحاظ فرم و اندیشه برایشان جذاب بوده و باعث شده که آن جزمیتی که سابق بر این به شعر نو در مقابل دیگر قوالب شعری داشتند شکسته و فراموش شود. یا در خصوص شمارهی پیشین ما و موضوع شعر رپِ فارسی دیگر اندیشمند شعرمان، جناب شمس لنگرودی، در تماسی از انتخاب این موضوع و اهمیت پرداختن به این نوآوریها گفتند و تحریریهی وزن دنیا را مورد لطف قرار دادند. جدای از این موارد و مثالهای مشابه، اعتماد و همراهی همهی شاعرانی که در این سالها با وزن دنیا همکاری داشتهاند و همینطور پشتیبانی مخاطبانی که بهرغم همهی مشکلات اقتصادی و سیاسی و روزمرهای که گریبانگیر نسل ماست قدمی پس ننهاده و همراه وزن دنیا بوده و هستند من و ما را به این نتیجه رسانده که در راه نهادشدن قدم برمیداریم و چه مسیر و مقصد پرمسئولیتی.
در چهار سال گذشته، 26 شماره از وزن دنیا منتشر شد. در این 26 شماره بیش از 5500 صفحه دربارهی شعر و نمونهی شعرِ بیش از 1500 شاعر از سراسر ایران ـ حتی کوچکترین و دورافتادهترین روستاها ـ در وزن دنیا به چاپ رسید و چند برابر این آمار شعرهای ارسالی به تحریریهی ما بود که به دلایل و متر و معیارهای ادبی امکان نشر در مجله را نیافت. پروندههای جامعی دربارهی برخی از مهمترین چهرههای ادبی ایران و شماری از پرمناقشهترین موضوعات حوزهی شعر در وزن دنیا منتشر شد و بیش از 400 چهرهی نظری و منتقد در وزن دنیا قلم زدند. نظرسنجیهایی چند در موضوعاتی مهم برگزار شد و قریب 300 چهرهی فرهنگی نظراتشان را دربارهی شعر امروز و چهرههای آن با ما در میان گذاشتند... از شاعران فارسی زبان کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ارمنستان، اقلیم کردستان عراق، هندوستان، امارات متحده عربی آثاری چند در وزن دنیا منتشر شد و تا آنجا که فرصت بود آثار شاعران دور از وطن را پوشش دادیم و نخی بودیم میان شعر مهاجرت و مادری به نام ایران.
و اما ایران! ایرانِ جان! ما دلمان برای ایران و زبان و ادبیات فارسی شبانهروز میتپد و بهرغم همهی ناملایمات روزگار و جور رقیب و جفای حبیب تلاش کردیم بدون اینکه ساحت ادبیات و شعر و خودمان را مخدوش کنیم از هر طیف خاکستری یا سیاهی دوری کنیم و سفید و سبکبال و مستقل باشیم. در بزنگاههای پرشمار این سالها که همدلی جمعی و حضور مؤثر مؤلفان مورد انتظار بود بنا به کارنامهی کاری و ورقزدنیمان با تمام توانمان ظاهر شدیم و مآلاندیشی نداشتیم که فردا چه میشود یا با ما چه خواهد رفت، خلاصه آنکه یکی از مردم بودیم. تلاشمان را کردیم دل احدی از خیل آزادگان ادیب وطن در همکاری با وزن دنیا نلرزد، مستقل و با تکیه بر فقط خودمان و مؤلفان و مخاطبانمان، بهصورت نشریهای کاملاً حرفهای قدم برداشتیم که دخلوخرجش و سروتهش روشن است و با این شماره به پنجمین سال انتشارمان رسیدهایم.
حقیقتش را بخواهید اما از اوضاع شعر در سپهر فرهنگی کشورمان راضی نیستیم، عقیده داریم بهحاشیهراندن شعر با هر عاملی چه سیاستگذاری فرهنگی، چه ناشر، چه شاعر، چه مخاطب یا هر عامل دیگر، زمینهای برای تضعیف زبان فارسی است. مگر میشود عالیترین تجلی زبانی سترگ چون زبان فارسی را نادیده گرفت و ضعیف و خوار کرد، مثال «یکی بر سر شاخ بن میبرید» است، ما نگران شعر، این عالیترین شیوهی بیان زبان فارسی، هستیم. مشخصاً معتقدیم زبان فارسی در قرون مختلف بهدست مردم حفظ شده و سینهبهسینه انتقال یافته و از این رو امروز هم که نهادهای سیاستگذار مثل همهی عرصههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی بیخیال از آمایشی سرزمینی و برنامهریزیای وطندوستانه هستند، خود ما مردم باید پای کار زبان و ادبیات فارسی بیاییم و برای فردا و فرزندانمان حفظش کنیم که همیشه قدرتِ بیقدرتان است که تاریخ را یکقدم جلو میبرد و استبداد را عقب مینشاند.
*عنوان کتابی از واتسلاف هاول، نشر نو