حکایتِ بارانی بی امان
پرونده اصلی: مروری تحلیلی بر کارنامه‌ی کاری شمس لنگرودی در شعر و پژوهش ادبی
نویسندگان:
پرونده فرعی: پرونده‌ای درباره‌ی شعر گفتاری + گفت‌وگوی اختص
نویسندگان:
شعر استان ها:
شاعران این شماره:
سی‌و‌سوم
ماهنامه ((وزن دنیا))
حکایتِ بارانی بی امان
توضیحات

در بخش "تعریف و تبصره" شماره‌ی ۳۳، در پرونده‌ای مفصل مروری تحلیلی بر کارنامه‌ی کاری شمس لنگرودی در شعر و پژوهش ادبی داشته‌ایم.
آنوشا نیک‌سرشت درباره‌ی سا‌ل‌های شاعری و دیگر مشغولیت‌های شمس لنگرودی پیرامون شعر، با او به گفت‌وگو پرداخته است.
رسول رخشا در یادداشتی مروری گذرا بر دوره‌های شعری شمس لنگرودی داشته است.
رحمان کاظمی در یادداشتی سیر تحول زیبایی‌شناسی شمس لنگرودی را با تیکه بر سوررئالیسم مورد بررسی قرار داده است.
تیمور کرمی در یادداشتی نگاه متفاوت شمس لنگرودی به اسطوره را بررسی کرده است.
حافظ موسوی، کامیار عابدی، روجا چمکنار به همراه آنوشا نیک‌سرشت و میترا فردوسی در میزگردی به بررسی کارنامه‌ی شعری و پژوهشی شمس لنگرودی پرداخته‌اند.
سینا جهاندیده در یادداشتی گروتسک و الهیاتِ فاجعه در شعر شمس لنگرودی را بررسی کرده است.
علیرضا عباسی در یادداشتی نگاهی به دفتر شعر پنجاه‌وسه ترانه‌ی عاشقانه‌ي شمس لنگرودی داشته است.
شوکا حسینی نیز نگاهی به شعر بلند "منظومه‌ی بازگشت" اثر شمس لنگرودی داشته است.
مهرنوش قربانعلی به بررسی جهان شعری شمس متأخر به میانجیِ بارخوانی کتاب "رقص با گذرنامه‌ی جعلی" پرداخته است.
سپیده جدیری در یادداشتی نقدی بر روند روزافزون ساده‌نویسی در شعر شمس لنگرودی داشته است.
محمدرضا عبادی‌صوفلو نیز نگاهی به آثار پژوهشی شمس لنگرودی درباره شعر داشته است.
علیرضا رعیت حسن‌آبادی نگاهی از نو به "تاریخ تحلیلی شعر نو" اثر شمس لنگرودی داشته است.
هانا صابر با نگاهی به کتاب "از جان گذشته به مقصود می‌رسد" روایت شمس لنگرودی از نیما یوشیج را بررسی کرده است.
بهزاد خواجات نیز در یادداشتی به بررسی بازتاب شعر و نقد شمس لنگرودی در یکدیگر پرداخته است.

در بخش در دوردست این شماره، در پرونده‌ای با عنوان "نمایش شعر" در پی پاسخی برای این پرسش بوده‌ایم که اسپوکن پوئتری یا شعر گفتاری چه منظری از شعر امروز جهان را پیش روی می‌گذارد؟
وزن‌دنیا در ادامه این پرونده همچنین گفت‌وگویی اختصاصی با چارلز برنستین، شاعر و نظریه‌‌پرداز آمریکایی داشته است و نمونه‌هایی از شعر این شاعر نیز به فارسی برگردانده شده است.

 

برای خرید مستقیم شماره‌ی ۳۳ هم می‌توان از لینک زیر استفاده کرد:

https://podro.shop/vaznedonya

 

سرمقاله

مسئله‌ی مخاطب

   میترا  فردوسی

پرونده‌ی اصلی شماره‌ی ۳۳ وزن‌دنیا به‌مرور یک‌عمر شاعرانگی، پژوهش و تاریخ‌نگاری ادبی محمد شمس لنگرودی شاعرِ نام‌آشنای گیلانی اختصاص یافته است.  شمس لنگرودی در زمر‌ه‌ی شاعران گزیده‌کار قرار نمی‌گیرد، چرا که از او بیش از ۲۰ جلد کتاب شعر منتشر شده است؛ با این‌همه به‌واسطه‌ی مکث‌ها و برخی دوره‌های طولانی ـ یک بار نزدیک به ۸ سال ـ سکوت و غیبت، شعر و آرا و نقدش هیچ‌گاه بدون حرف و رویکرد تازه نبوده است. شمس تلاش کرده است، به همان سیاقِ عشق‌ورزیدن به هر تجربه‌ی نو و جدید که به‌مثابه‌ی یک فلسفه‌ی هنری خود را متعهد به آن می‌داند، پس از هر بار برگشتن از غیبت تحولی در شعرش ایجاد کند و هر بار هم مورد استقبال بخش قابل‌ملاحظه‌ای از مخاطبان شعر فارسی قرار بگیرد. شعر شمس از چند نظر بسیار قابل‌تأمل است؛ نخست این‌که تنوع مضامین در شعر شمس لنگرودی، از دغدغه‌های هستی‌شناسانه گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی، صلح و جنگ، جلوه‌ای از غنای ناخودآگاه شاعر است. این گستردگی موضوعی به شاعر امکان می‌دهد تا جهان درونی و بیرونی خود را با ظرافت و عمق بیش‌تری کاوش کند. در بعد اجتماعی، شعر شمس سیری تکاملی را نشان می‌دهد. سیری تکوینی که از دغدغه‌های سیاسی اولیه‌ی او در دهه‌ی ۵۰ به بیان‌های نمادین‌تر از مسائل اجتماعی در دهه‌ی ۸۰ تبدیل شد؛ این تحول در مجموعه‌ی ملاح خیابان‌ها به اوج خود رسید، جایی که شاعر با زبانی استعاری و چندلایه به نقد اجتماعی و سیاسی ۸۸ می‌پردازد و اشعاری جان‌دار می‌سراید. علاوه بر این دو مفهوم محوری عشق و مرگ نیز در شعر شمس جایگاه ویژه‌ای دارند. مجموعه‌ی پنچاه‌و‌‌سه ترانه‌ی عاشقانه نمونه‌ای برجسته از پرداختن شاعر به مفهوم عشق است. در این اشعار، عشق نه‌تنها به‌منزله‌ی یک تجربه‌ی فردی، بلکه هم‌چون نیرویی حیات‌بخش و گاه دگرگون‌کننده ترسیم می‌شود و به همین دلیل پای رانه‌ی نیستی به‌منزله‌ی قطب متضاد عشق، به میان شعرهای او باز می‌شود و مرگ در شعر شمس حضوری پررنگ می‌یابد؛ اما نه به‌منزله‌ی پایان محض، بلکه در هیبت بخشی جدایی‌ناپذیر از چرخه‌ی زندگی. همین تنوع مضمونی به شمس امکان می‌دهد تا با مخاطبان مختلف ارتباط برقرار کند و شعرش را از محدودیت‌های زمانی و مکانی و آفت دامن‌گیر خاص‌بودگی فراتر ببرد و در نهایت، توانایی او را در پرداختن به پیچیدگی‌های زندگی انسان معاصر افزون کند. درباره‌ی شمس‌ لنگرودی نقد و نوشته‌های بسیاری وجود دارد که در این بین سهم حواشی بر سر جریانی موسوم به ساده‌نویسی هم کم نیست. ما هم خوانده‌ایم و می‌دانیم، اما در پرونده‌ی اصلی این شماره، تلاش داشته‌ایم به دور از تأثیرگذاری یا بهتر است بگویم پذیرفتن دربست این قبیل برچسب‌ها ـ که متأسفانه ملات کلی‌گویی‌های نقد و نظر در حوزه‌ی شعر شده‌اند ـ به ماهیت واقعی اقبال مخاطبان به شمسِ شاعر، به سلوک شاعرانه‌اش و مشغولیت بزرگ شمس یعنی شاعرانه‌نگریستن در جهان و زندگی و به کسوت تأثیرگذارش در پژوهش و تاریخ‌نگاری ادبی بپردازیم؛ و به مسیری که شاعر در رسیدن به پانتئون آیکون‌های شعر معاصر ایران با موفقیت به سرانجام رسانده است. از این رو، پرونده‌ای که در مورد شمس لنگرودی، در این شماره، تدارک دیده شده است، گامی است تا دریابیم که شعر شمس لنگرودی چگونه شعری است و علاوه بر آن کردوکار شمس پیرامون شعر را واکاوی کنیم که اصلاً و به‌هیچ‌وجه کم‌تر یا کم‌جان‌تر از شعر گفتن او نیست. کما اینکه در این بخش از فعالیت‌های پژوهشِ ادبی نیز، شمسِ شاعر به تمامه حاضر است و در اثر یک درهم‌تنیدگی، پرسونایی خاص به‌منزله‌ی شاعر‌ـ‌پژوهشگر خلق کرده است که از آن تعداد زیادی در سپهر شعر فارسی سراغ نداریم. در مجموع این‌که مجموعه‌آثار شمس لنگرودی در شعر، پیرامون شعر و فعالیت‌های هنری دیگری که او در کارنامه‌ی خود دارد و به‌خصوص اقبال کم‌نظیر مخاطب امروز شعر فارسی از او، از شمس لنگرودی هنرمند متفاوتی می‌سازد که اصلاً و ابداً نمی‌شود و نباید نادیده‌اش گرفت. ما هم نادیده نگرفتیم چرا که هم‌داستانیم با بیژن نجدی، شاعر و نویسنده‌ی معاصر، که در نقدش بر قصیده‌ی لبخند چاک‌چاک شمس لنگرودی می‌نویسد: «به نظر من ساکت‌ماندن در مقابل شاعرانی از این دست، و بی‌تفاوت‌ماندن نسبت به وجود آن‌ها، به اندیشه‌ی آن‌ها و ساختمانِ زبانشان نه‌‌تنها تن‌دادن به‌نوعی ضدارزش است، بلکه در مقابل نسلی که در راه می‌بینیم، روزی شرمساری ما خواهد شد.» پرونده‌ی دیگری که در شماره‌ی ۳۳ وزن دنیا منتشر شده، به ویژگی‌های شعر گفتار یا اسپوکن پوئتری اختصاص یافته است. جالب این‌که زیبایی‌شناسی و فرم و زبانی که این جریان شعری در جهان دنبال می‌کند به‌طور کاملاً مشهودی با جریانی که شمس لنگرودی در دو دهه‌ی اخیر نمایندگی‌اش می‌کند متفاوت است. شعر گفتار جریان شعری خواستار پیچیدگی‌های فرمی و آمیختگی شعر با مدیوم‌های دیگر نظیر پرفورمنس، نمایش و موسیقی است و اساساً هیچ مشکلی با این‌که مخاطب زحمت زیادی برای فهم آن بکشد ندارد. چارلز برنستین، شاعر و نظریه‌پرداز امریکایی در این باره نظری بسیار سخت‌گیرانه دارد. با او گفت‌وگویی اختصاصی داشته‌ایم که در نیم‌پرونده‌ی پایان همین شماره منتشر شده است. او و جریان شعری وابسته‌اش که به‌نوعی شعری پست‌مدرن را نمایندگی می‌کنند معتقدند که شـعر لزوماً نباید در دسترس و برای مخاطب، ساده‌فهم باشد. بلکه شعر دشوار طرف‌داران پرشـورتری دارد و گاهی اصلاً همین دشواری عیار یک شعر را مشخص می‌کند پس تا می‌توانید باید با برهم‌زدن عناصر شعر کلاسیک و حتی مدرن، با افزودن ویژگی‌هایی زبانی، آوایی، موسیقیایی و... صورت وضعیت شعر را دگرگون و دشوارخوان‌تر از قبل کنید. در صورتی‌که مسیری که شعر شمس در زیبایی‌شناسی طی کرده، گرچه از برخی پیچیدگی‌ها دور نبوده، اما در نهایت مقصدی دیگر و متضاد با شعر گفتار برگزیده است. شعر شمس لنگرودی از نوعی سیر تکوینی برخوردار است و تا حدی در لایه‌های استعاری و معنایی پیچیده‌تر شده و هر چه جلوتر می‌آییم حضور سوررئالیسم، اسطوره‌ها و طنز در شعر شمس پررنگ‌تر از پیش می‌شود تا حدی که از جدیت و شعارزدگی و تک‌معنایی‌های سال‌های اولیه بسیار فاصله می‌گیرد و در نهایت شاعر در این تکوین از یک کافکای بدبین و تلخ و خسته، به یک لورکا یا یک خیام آسان‌گیر بدل می‌شود که می‌تواند پیچیده‌تر فکر کند و معنایی چندلایه‌ای خلق کند؛ با این حال نکته این‌جاست که خط‌قرمزِ شمس این بوده که نتیجه‌ی پیچیدگی، سخت‌خوان‌شدن شعر او از سوی مخاطب، نباشد. از این رو، شعرش به‌هیچ‌وجه ساده یا پیش‌پاافتاده نیست، اما مخاطبان شعر را با دشواری‌های زبانی و فرمی پس نمی‌زند. شمس دست به خلق شعری سهلِ‌ممتنع می‌زند که هم سویه‌هایی از آسانی و نزدیکی به زبان مردم در آن هست و هم دشواری‌های کشف لایه‌های معنایی درهم‌پیچیده. در واقع هنر شمس در متعادل نگه‌داشتن این دو سمت ترازوست و مهم‌تر از آن هنرش در آشتی‌دادن دوباره‌ی مخاطب با شعر. البته ارزش‌گذاری بر سر این‌که آیا لزوماً آشتی‌دادن هر نوع مخاطبی با هر سلیقه و هر زیبایی‌شناسی با شعر خوب است یا بد با شماست. شاید بد نباشد برای رسیدن به پاسخ هر دو پرونده‌ی این شماره را با دقت بخوانید چرا که از این منظر جالب توجه هستند که شما را با دو رویکرد متضاد در نسبت با مخاطب قرار می‌دهند.