خواب دیدم
دهانم سیاه بشود
جیغم سیاه
و دستهای تو
حنایی بود سارا
خواب دیدم
مرا میبردند
کبوتری زیر گلویم نیمبسمل
به بالهایت
سنگ شده بود سارا
خواب دیدم
اسماعیل بود
من مادرم بودم
و آنکه
هرگز ندانستی
با دستهای تو تسلیم شد
من بود سارا
خواب دیدم
ردّ پاهایم
جایی که نیستم
کنار سنگ سپیدی موهایم
کنار آب سبزی خونم
و روی خاک لبهای تو چه سرخ بود