شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

امانگاه روشنایی

از بَسِ سایه خوابیده آفتاب در

خلوت عصر

بر پیشانیت، یا که دریایی شاید

برده تنی از حضورت،

 

به انتهای خیال سایه

جا که منحنی‌ست بر گرد خویش

تاریک.

 

چه سپید تنت

پیداست،

باد که باخته دل و موجی از برف

خالی اقیانوس را پوشانده

-نه که بهمنی آید

گلی روید شاید-

 

حال آفتاب تابیده

و سایه اینبار

 خوابیده

نه گلی

نه آبی

و نه پیشانی‌ای

امانگاه روشنایی.

فرشاد ارشادی

شعرها

آن‌جا که بادِ تفرقه، سرکوب می‌شود

آن‌جا که بادِ تفرقه، سرکوب می‌شود

جعفر درویشان

خوابیده‌ای؟

خوابیده‌ای؟

شوکا حسینی

منیک له خو مدا ونتر...

منیک له خو مدا ونتر...

جمیله چوپانی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری