شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»، 
موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،
اما  «سؤال» می‌کنم.

من دعا می‌کنم «بیرون» را 
که با پیک موتوری
 «چیستی‌ام» را ارسال کند.

عجیب است، نیست؟

یک زمانی 
کوهستان 
چیز دیگری بود
آدمی در آن صعود می‌کرد
و سقوط.

زمانی
غیر از نام 
چیز دیگری هم بود: 
«دُن کیشوت»

من شانس ندارم
هر وقت می‌خواهم به کسی بگویم «عاشقتم»
آن‌جا نیستم که به او بگویم 
من از خورشید ممنونم
که هر روز صبح سر می‌زند
مردم هنوز نمی‌دانند که تکرار 
چه موهبتی است 
آن‌ها 
قدر تکرار را نمی‌دانند
تکرار، نوک زبان است درباره‌ی مادر
باعث «مراجعه» می‌شود
و این چیزی است که باعث می‌شود
من
بالأخره
شکوفه‌ی بادام را درک کنم

من دوست ندارم پاهایم را دراز کنم در طول گور
من عادت دارم
که یک پایم را
روی پای دیگرم بیندازم

من از شرکت‌های چندملیتی متنفرم 
آن‌ها
اگر یک بچه گرگ سیگار بکشد،
به پدرش گزارش می‌دهند.

مردم هنوز 
قدر لحظه را نمی‌دانند
من ژاپن بوده‌ام، مهمان توشیبا
دیدم که برای لحظه‌ای که اسب از روی نهر می‌پرد 
اسم گذاشته‌اند

شما قدرت مرا نمی‌بینید
یک خدا به من بدهید
من آن را پر می‌کنم

علی قنبری

تک نگاری

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

مایکل مارچ شاعر خطوط سیاه

ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق

شعرها

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

آنْـدیگَری

آنْـدیگَری

جمال‌الدین بزن

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

مانده یک کوچه و تنها یکی از ما دو نفر

جواد محمدی فارسانی