میان تمام مسیرهایی که شعر امروز برای ابراز ناگفتههای شاعران معاصر هموا ر کرده، میتوان «شعر دیگر» را از منظری متفاوت بررسی کرد. تمام شاعران این جریان شعری، از هوشنگ ایرانی، تندرکیا، بهرام اردبیلی، هوشنگ چالنگی و یدالله رویایی تا بیژن الهی، که مجموعا از آنان به عنوان شاعران موج نو یاد میشود، از همان سالها چهرهای خاموش و منزوی به خود گرفتند. حتی جملهی دوستان و نزدیکانشان؛ شاید هم تصمیم گرفتند همهی گرمای روزهای پر شور دهههای ۴۰ و ۵۰ را صرف خلوتهای چند نفرهشان کنند و فقط لبخندشان در عکسها نصیب ما شود.
عکس از حمید شاهرخ
در میان شاعران موج نو، احتمالا بیژن الهی صاحب آشناترین چشمها برای روزگار ما باشد. آنطور که یدالله رویایی هم او را از آنٍ آینده میدانست و باور داشت از زمانهی خودش پیشتر است.
بیژن الهی، متولد ۱۳۲۴ است و اولین آثارش را در دنیای هنر، روی بوم نقاشی خلق کرد. برای فراگرفتن نقاشی، در کلاسهای جواد حمیدی شرکت کرد. در نهایت فشارهای خانواده هم تاثیر خودش را گذاشت و نقاشی را رها کرد و مسیر جدیدی برای شکوفایی ذوق هنریاش در پیش گرفت. انتشار شعر برف در «جنگ طرفه» اولین اتفاق خوش یُمن در مسیر هنری جدیدی بود که الهی برای آینده در پیش گرفته بود.
میخواست به آغوشم پناه آورد
تنها یکبار میتوانست
در آغوشاش کِشَد
و میدانست آنگاه چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست به آغوشام پناه آورد؛
ناماش برف بود
تناش برفی
قلباش از برف
و تپشاش صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی،
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم
الهی به صورت خودآموز شروع به فرا گرفتن زبان کرد و زبانهایی از جمله یونانی، عربی، انگلیسی، آلمانی و فرانسه یاد میگرفت و مجموعه آثاری از هنرمندانی چون ت.س. الیوت، گوستاو فلوبر، آرتور رمبو، فردریش هلدرلین، هانری میشو، حسینبن منصور حلاج، کنستانتین کاوافی و شکسپیر را به فارسی ترجمه کرد و به این طریق پا به عرصهی ترجمه گذاشت.
مهدی سحابی، که از مترجمان همدورهی بیژن الهی است، ترجمه را اینطور تفسیر میکند:
ترجمه یکی از فروتنانهترین کارهای دنیاست. هر قدر مهارتتان بیشتر باشد و هر قدر بیشتر زحمت بکشید باید کمتر دیده شوید.
دیدگاه عامیانهای وجود دارد که جایگاه اثر مترجم را نسبت به کار نویسندهی اصلی، حائز خلاقیت و اهمیت کمتری میداند. درواقع مترجم را هیچگاه در ردیف مولف قرار نمیدهد و اثر او را اثری دست دوم تلقی میکند. با ظهور مترجمانی همچون بیژن الهی که در کنار ترجمهی آثار، به نوعی تئوری ترجمه را هم بنا کردهاند؛ شاید این دیدگاه دیگر کارکرد قدیمی خودش را از دست داده باشد. هنرمندانی نظیر بیژن الهی، از مسیری که خود در اکتشافات هنریشان طی میکردند وام گرفته و از همین طریق، فرهنگ و سنتهای بیگانه را بومیسازی کردهاند. در این نمونه خاص، ظهور «شعر دیگر» را میتوان مثال زد که با ترجمه شعر از زبانها و فرهنگهای بیگانه در مسیر هنری بیژن الهی همزمان شد.
بیژن الهی ترجمه را در کنار مفاهیم دیگری چون «تعبیه | Adaption» و «گردانه | Variation» استفاده میکند و روند ترجمه را به دو صورت مقید و مختار دسته بندی میکند. پیشروی در متن اثر، از نظر الهی موضوعی بلامانع است و او معتقد است که زیاد هم نباید نگران باشیم که چیزی به شاعر تزریق کرده باشیم.
البته در این خصوص، به تفصیل جای بحث وجود دارد. قطعا میتوانیم جای این نقطه نظرات را تنها در بدنهی شعر درست بدانیم که بر بستر خیال است! و در دیگر زمینههای ترجمه، پیرو چنین رویکردی نباشیم.
به جز این، بیژن الهی همچنین معتقد است که متن ترجمه، کارکرد مستقلی در زبان مقصد دارد و مسیر پر فراز و نشیب ترجمه را از انتهای آن نگاه میکند و بر این باور است که چنین رویکردی، به هویت بخشیدن اثر در زبان مقصد کمک میکند.
الهی دربارهی اشعاری که به فارسی ترجمه کرده، چنین نظری دارد:
”این قطعات همگی شعر فارسیاند و نه ترجمهای قالبی به قصد معرفی شاعری
که در فرانسه شعر سروده!”
(اشعار هانری میشو – بیژن الهی، ۱۳۹۵، ۱۴۵)
آثار ترجمهی بیژن الهی، پس از گذشت سالهای طولانی به دست مخاطبین امروزه رسیدهاند. با وجود فراز و نشیبهایی در زندگی شخصی او، اجازهی نشر آثارش همیشه در دستان شمیم بهاری، یکی از نزدیکترین دوستان بیژن الهی بوده و این آثار ترجمه، از سال ۱۳۹۴ رفته رفته توسط نشر بیدگل وارد بازار شدند.
شاید گذر زمان، خوانده نشدن و مورد بحث قرار نگرفتن تفکراتی که الهی در خصوص ترجمهی شعر و روند صحیح آن داشت، باعث شد که روخوانی و فهم ترجمههایش برای مخاطب امروز کمی سخت شود.
بیژن الهی، برای ساخت هویتی سراسر مستقل از اثری که ترجمه میکرد، تکنیکهایی در نظر میگرفت که پرداخت جزئی به آنها، مجال دیگری را میطلبد و صرفا به چند عنوان از این روشها، نگاهی جزئی میکنیم.
واژه سازی: الهی در مسیر ترجمهی آثار از زبانی بیگانه به زبان فارسی، واژه سازی کرده و در این مسیر هم بر این باور است که زبان مقصد _ که فارسی باشد_ میبایست بکارتش را حفظ کند. و حضور واژههای جدید از زبان خارجی را باید به روشهای مختلفی به سرانجام رساند.
واژههایی چون Tomolos | تملس را که نام رودی در یونان است، به ابداع خودش «تموله» ترجمه میکند.
همینطور میتوان ساخت واژهای چون «تندرنده» از مصدر ساختگی «تندریدن» را هم مثال زد که به پیروی از آثار کلاسیک ادبیات فارسی دست به ساخت چنین واژههایی زده است.
احضار زبان: با توجه به کثرت و شدت استفاده از واژگان مختلف در زیست روزمره، او معتقد بود که قطعا از میزان نفوذ هر واژه کاسته میشود. مترجم وقتی برای اولین بار اثری را در زبانی دیگر میخواند، احساس میکند که این اولینبار است با چنین مفهومی برخورد کرده. در این مسیر یک تصویر واحد، در زبان(های) بیگانه نفوذ بیشتری در او دارد تا همان تصویر در زبان مادری.
الهی سعی کرده با ساخت کژخوانیهایی که در این مسیر همراهیاش میکنند، مسالهی احضار زبان را طور دیگری نگاه کند و از این تکنیک، در ترجمهی آثار هلدرلین بسیار استفاده کرده است.
بخش آغازین شعر «یاد بود» از دفتر «نیتِ خیر» را که شامل مجموعهی آثار فردریش هلدرلین است میتوان نمونهی مناسبی از احضار روح زبان فارسی در جهان ترجمه بیژن الهی در نظر گرفت.
میوزد صبا،
دلخواهترینِ بادها
مرا، از آن که آتشین و جانی و
نیکوسفری میدهد به دریاگران نوید.
اما برو اکنون و درود کن
گارُن زیبا را
و باغهای بُردُو را،
جاکه در جوار کرانهی تیز
میرود کورهراه و به رود
ژرف میریزد جوی، آن فراز اما
جفتی والا در نظارهاند
از بلوط و سپیدار.
محمدرضا عبادی صوفلو