شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

برایم خانه‌ای مانده میان سینه‌ای در خون

برایم خانه‌ای مانده میان سینه‌ای در خون
حیاطش خون باغش خون اتاقش خون و بستر خون
نه از ماندن تبی دارم نه تاب روز رفتن را 
برای چشم شک اشکم برای چشم باور خون
قفس یا آسمان فرقی ندارد می‌شود بالش 
وبال او فقط باشد اگر قلب کبوتر خون
برای عشق جنگیدم برای دوست جنگیدم 
ولی از هردوشان یک یادگاری ماند خنجر..خون_
گرفته هستی ام را من جنینی ام که می ترسد 
از آنچه خواهد آمد بعد از این بطن سراسر خون
نمی دانم چه می گوید به این دیوانگی دنیا
اگر فردای من رد شد به جای آب از سر خون
در این خانه تورا من را و قطره قطره رفتن را
مسیر هر سه را شعری هدایت می کند در خون
 

اتابک صالحی

تک نگاری

شعرها

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

و آینده‌ام را درخت کرده‌ا‌‌ند

شاهنده سبحانی

گم کرده بودم

گم کرده بودم

مریم فرجی

ترس شب

ترس شب

رضا محمودی‌حنارود

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی