پرهیزکردن ازمنِ خود- درسِ زندگیست
این گفته، گفتهایست که: یادِ زمانه نیست
دیوانهای که آن خودِ خود نیست، ماندهام
آن عاقلی که درک خودش عاقلیست کیست
من با چگونههای خودم زیست کردهام
فردا موظف است بگوید: چگونه زیست؟
با جستوجوی عقل، به مقصد- نمیرسیم
دنیا عوض شده است، نگو راهِ چاره چیست
بیچاره من که فهم نکردم به خویشِخویش!
باید به حالِ خویشتنِ خویشتن- گریست
پشتِ چراغِ قرمز این راه ماندهام
گاهی، چراغ سَبز هم-آزارِ تازهایست.