شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آزارِ تازه

پرهیز‌کردن از‌منِ خود- درسِ‌ زندگیست  
این ‌گفته، گفته‌ای‌ست‌ که‌: یاد‌‌ِ زمانه ‌نیست
دیوانه‌ای‌ که آن‌ خودِ‌ خود‌ نیست، مانده‌ام
آن‌ عاقلی‌ که‌‌ درک‌‌ خودش‌ عاقلی‌ست‌ کیست
من با چگونه‌های خودم زیست کرده‌ام 
فردا موظف‌ است‌ بگوید:‌‌ چگونه زیست؟
با‌ جست‌وجوی‌ عقل، به‌ مقصد- نمی‌رسیم
دنیا‌ عوض‌ شده‌ است، ‌نگو راهِ‌ چاره چیست 
بی‌چاره ‌‌من‌ که‌ فهم ‌نکردم‌ به‌ خویش‌ِ‌خویش!
باید به ‌حالِ خویشتنِ‌ خویشتن- گریست 
پشتِ چراغِ‌ قرمز این‌ راه مانده‌ام 
گاهی‌، چراغ سَبز‌ هم-آزارِ تازه‌ای‌ست.

محمدعلی بهمنی

شعرها

پیش‌تر‌ها

پیش‌تر‌ها

نسرین بشردوست

شهر شیهه می‌کشد

شهر شیهه می‌کشد

طاهره خنیا

بمب

بمب

بکتاش آبتین

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

ویدئو