شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از سکوت صدای باران

از سکوت صدای باران، تا آن‌همه، آشوب خاموش مشتی عاشقانه‌های از‌دست‌رفته،چه هیاهوی جامانده‌ی سردی می‌گذرد، تاریک‌روشن خاکستری شهر  حرفی برای گفتن ندارد، شگفتا‌! تو ازسمت روزهای خیالت پیر و پیرتر می‌شوی، به‌راستی شهروند کدام جغرافیای از‌یاد‌رفته‌ای؟کمی هم به ریشه‌های گمشده ‌ات، سفرکن.

محمود معتقدی

شعرها

نقابی از خوشبختی

نقابی از خوشبختی

احمدرضا احمدی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش

نفست را حبس کن

نفست را حبس کن

محمد شیرازی

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر