شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تنها یکبار می‌توانست

تنها یکبار

می توانست

در آغوشش کشند،

و می دانست، آن گاه

چون بهمنی فرو می ریزد

و می خواست

به آغوشم پناه آورد

نامش برف بود

تنش، برفی

قلبش از برف

و تپشش

صدای چکیدن برف

بر بام های کاهگلی

و من او را

چون شاخه یی

که زیر بهمن شکسته باشد

دوست می داشتم.

بیژن الهی

شعرها

 کَلَکی در کار است

کَلَکی در کار است

روح‌ انگیز کراچی

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

 به‌دست همه چراغی بود

به‌دست همه چراغی بود

احمدرضا احمدی