شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تنها یکبار می‌توانست

تنها یکبار

می توانست

در آغوشش کشند،

و می دانست، آن گاه

چون بهمنی فرو می ریزد

و می خواست

به آغوشم پناه آورد

نامش برف بود

تنش، برفی

قلبش از برف

و تپشش

صدای چکیدن برف

بر بام های کاهگلی

و من او را

چون شاخه یی

که زیر بهمن شکسته باشد

دوست می داشتم.

بیژن الهی

تک نگاری

شعرها

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

دوایین نامه

دوایین نامه

اسماعیل عظمی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

تو زیبایی

تو زیبایی

سکینه نودهی