شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عصر خسته‌ی تهران

گرفته بغض زنی شانه‌های مادری‌اش را
و عصر خسته‌ی تهران و کافه نادری‌اش را...
غمی نشانده تو را کنج بی‌فروغ اتاقت
چنان‌که عهد رضاخان، زنان چادری‌اش را
زنی نشسته به این فکر می‌کند که چگونه 
شبی به رخ بکشد ماهرانه دلبری‌اش را
و کم‌تر از همه زن‌های شهر نیست اگر او
به شانه فاش کند رازهای روسری‌اش را
شبیه هیمنه‌ی شاهزاده‌های قدیمی
کجاوه‌ای بکشاند به شهر برتری‌اش را
نسیم از طرف مرد عاشقی بنوازد 
 بلور ترد تنش، شانه‌های مرمری‌اش را
به وصف روشنی‌اش، «سایه» شعر تازه بگوید
دوباره زنده کند کاشکی  «تو ای پری...»‌اش را
..‌‌.
زنی نشسته به این فکر می‌کند که... چگونه
جدا کند ز سرش فکرهای آخری‌اش را 
زنی به حسرت زن‌بودنش چنان‌که رسولی 
ز یاد برده خودش معجز پیمبری‌اش را
به خود می‌آید و تنهاتر از همیشه و هر روز 
شروع می‌کند آرام صبح مادری‌اش را 

زهرا‌سادات هاشمی‌گلپایگانی

تک نگاری

پی بردن  به خواب سیمرغ ها

پی بردن به خواب سیمرغ ها

راد قنبری / فرامرز دهگان

شعرها

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

جلیل الیاسی

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

جمال‌الدین بزن

ویدئو