شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خیابان‌هایی هم  هستند

خیابان‌هایی هم 
هستند
که عینک می‌زنند 
کفش و کلاه می‌پوشند 
تابلوهای عبور ممنوع را 
پایین کشیده
چراغ‌های قرمز را 
خاموش می‌کنند
دستشان را
زیر سر درختان می‌گذارند و
منتظر  می‌مانند
این خیابان‌ها
گره گره
مشت‌ها را 
رصد می‌کنند
فریادهای عاصی را
سر می‌کشند تا ته میدان...
تا لوله‌های تفنگ...
تا چکیدن ماشه 
بر بال‌های پرنده.

آری
این خیابان‌ها
هستند و
هنوز
بی‌نام
مانده‌اند

پروین نگهداری

تک نگاری

شعرها

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

سوسن شدی و سرو شدی نسترن شدی

احسان بدخشانی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست