شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

عروس را که از دریا گرفتند 

عروس را که از دریا گرفتند 
النگو نداشت
موهای وز کرده
لب‌های برآمده
سیاهی چشم‌هایش
و تور سفیدش در خواب
خانه‌ی هزار ماهی شده بود.

من محو بودم
محوِ بختی که با قایق می‌رفت
پشت کرده به گره‌های کپر
نشسته که موج  برگردد.

جزیره خاموش است
هیچ طنابی تا ماه کش نمی‌آید
این‌جا نمی‌توانی لنگر  بیندازی
خدایت آن پایین است
زیر هزاران موج.
تو هم فراموش کرده‌ای خانه‌ات را به دوش بکشی 
فراموش کرده‌ای از جذام قصه نسازی
فراموش کرده‌ای عکس بگیری از ساحل 
برای پیاده‌روی‌مان در موج.
من محو بودم، ناخدا
و عروس مرده هنوز زیبا بود.

سحر حدیقه

تک نگاری

خانه بر آب

خانه بر آب

یدالله شهرجو

شعرها

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران

 قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

قدیمی‌ها به عاشق‌پیشه، خاطرخواه می‌گویند

آیدا دانشمندی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

برای این روزهای ایران...

برای این روزهای ایران...

کبری موسوی‌قهفرخی