1
«آمدی از مه بیرون
نقرهوار!
تراشیده با کارد و گلاب از پوست مار» تَر و تازه
ای سردی نفس!
از پس این تلاوت دشوار
بَر اگر بیایی
طوفان نخواهد شد
اما
در گوش کبوترت و زاغ اذان بگو
۲
بر صورتم بدم
این گرد حناست
این عطر غلیظ.
از نزدیک بر گونههام بِدَم
و بعد
گلگونهام را نفس بکش
با سندل و عود
رود
نوارهای باریک دود
همه از یک در و با یک نام
خشنود
۳
شمیم از درخت داری
که سینه تمنای بلوط دارد و عناب
در تلاش
در هفت دایره
با چراغ و بادام و کتاب
چهل روز
«و عنده مفاتیح الغیب»