شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

چه کشیده‌ست
چه بالا و بلند
وه چه انگشتانی!
*
دیدمش در شبِ خواب
دیدمش در رؤیا.
*
تو ندیدی‌اش قیامت می‌کرد –
زخمه بر ساز که می‌زد، می‌زد
من که حیران چنان پنجه و شست.
*
کاش می‌دیدمش این‌گونه به بیداری نیز
تو ندیدی‌اش عزیز!
من که مبهوت چنان قوی، و رقص.

 

منصور اوجی

تک نگاری

در میکده‌ی برف

در میکده‌ی برف

سهراب مختاری

آموزگار عشق

آموزگار عشق

مهدی ایوبی

شعرها

سفر‌نامه‌ی این تابستان

سفر‌نامه‌ی این تابستان

جواد مجابی

برای سحر

برای سحر

شقایق شاهرودی‌زاده

تو رفته‌ای 

تو رفته‌ای 

سارا خلیلی جهرمی

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران