همان
آن قصه را، آن قصهی دیرینه را، یکشب
شبی تا دیرگاهان خواندم و خواندم
و راز آنکه بالا رفت از آن تخته سنگ و
راز آن را خواند
دوباره و سهباره از خود و از خویش پرسیدم.
***
چرا آنکس که بالا رفت زنجیرش سبکتر بود
چرا آنکس که زنجیرش سبک تر بود بالا رفت
چرا ما هم نرفتیم و نخواندیمش
یهودا و یهودآزادگان در کسوت زنجیریان
بسیارها هستند
کسانی که برای تکه نانی، جرعهی آبی
منصبی، جاهی
یا برای آنکه زنجیرش
کمی، بندی سبک باشد،
تبار خویش را، حتّی،
به زندانبان بی پیر و پیام خویش
می بازند
***
چرا آن مرد زنجیرش سبک تر بود،
هلا ! بوی خیانت میدهد این کار
هلا ! یک... دو... سه دیگر بار.