شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نسیان

 

غافل از قافله عقب ماندم

کج می‌رود ذهنم

از هر رخنه عبور می‌کند

به تو می‌رسد

ای محکوم به فراموشی.

در زن‌های شهر

می‌گردم به دنبال چیزی

تا دوباره لمس کنم

شبحی که تویی در کلاف سرم.

با تو شب نیز سوزان بود

ای کسوف پر حرارتم.

مسخ شدم در تو

در درخشش ماه که شکل صورت توست.

قِی کردم تمام منی که در درونم بود

سی‌مرغ بودند در دلم که پروازشان دادم

تا نباشی، تا نبینمت

تویی که تمامی منی و می‌خواهمت.

 

مهرداد کمالی دهقان

شعرها

طفلکی از همان سال‌ها پيش

طفلکی از همان سال‌ها پيش

عادل حیدری

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

شانم داوەتە بەر خۆر و

شانم داوەتە بەر خۆر و

میلاد امان الهی

گل مشکیجه

گل مشکیجه

مجتبی دهقان