شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نسیان

 

غافل از قافله عقب ماندم

کج می‌رود ذهنم

از هر رخنه عبور می‌کند

به تو می‌رسد

ای محکوم به فراموشی.

در زن‌های شهر

می‌گردم به دنبال چیزی

تا دوباره لمس کنم

شبحی که تویی در کلاف سرم.

با تو شب نیز سوزان بود

ای کسوف پر حرارتم.

مسخ شدم در تو

در درخشش ماه که شکل صورت توست.

قِی کردم تمام منی که در درونم بود

سی‌مرغ بودند در دلم که پروازشان دادم

تا نباشی، تا نبینمت

تویی که تمامی منی و می‌خواهمت.

 

مهرداد کمالی دهقان

تک نگاری

شاعر مادرزاد

شاعر مادرزاد

محمد حسین بهرامیان

شعرها

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی