شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چشم تو ابتداي «تاريخ» و پلک تو مرزهاي «جغرافي»‌ست

چشم تو ابتداي «تاريخ» و پلک تو مرزهاي «جغرافي»‌ست
از ميان «علوم‌انساني»، درک اين دو براي من کافي‌است
هر زمان سرمه مي‌کشي بر چشم، موقع خواندن رباعي‌هاست!
هر زمان مو به شانه مي‌ريزي، لحظه‌ي ناب مثنوي-بافي‌ست!
چادر مشکي‌ات، هوالجبار؛ عطر تند تنت، هوالباقي؛
چال لبخند تو، هوالرزاق و لبِ قند تو هوالشافي‌ست
با خيالت قدم زدم در شهر، زير باران تند خاطره‌ها
با خيالت قدم زدن يکي از بهترين شيوه‌هاي علافي‌ست
نقطه،خط، نقطه، خط، دو تا چشمک؛ خط و نقطه، دو خط، خجالت تو
صحبت عاشقانه کوتاه است، صحبت عاشقان تلگرافي‌ست

سیدعلیرضا ذوالفقاری

تک نگاری

چگونه شعر بنویسیم؟

چگونه شعر بنویسیم؟

ترجمه‌ی نازیار عُمرانی

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

شعرها

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

زار

زار

سهند آقایی

مکروه

مکروه

جمال‌الدین بزن

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت