شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دختر مو مشکی

پشت درختان پاییز  گم شد

دخترمو مشکی

دست در دست شب تاریک

ذوقی برهنه

در او بود

و اشتیاق تمامی برگ ها

بوی تنش خاک را برآشفت

و نیازی زمینی

و ترانه ای که هرگام  او می سرود .

پاییز آخرین روزهای خود را می نوشت

دست را بر دیوار می کشید

دختر مو مشکی

نه می خندید

نه چیزی می گفت

آستین شب را پیمود

تا پشت درختان

پاییز

گم شد.

درد تمامی رفتن ها تازه شد

و تمامی روزها .

آخرین روزهای پاییز بود

برگ ریز بود

دختر مو مشکی رفت

پشت وحشت تاریک شهر

و درد تمامی رفتن ها تازه شد .

خاک دیگر شوق خود را نداشت

نشسته ی دیروز

خمار خسته ای امروز شد.

شهریار کوراوند

تک نگاری

جنینِ گمشده

جنینِ گمشده

صابر محمدی

شعرها

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

این روزها،

این روزها،

ابراهیم کارگرنژاد

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

بی‌وزنی

بی‌وزنی

عنایت سمیعی