پرنده گفت جهان در نگاه من زیباست -هنوز زیبا بود-
ولی برای تماشا دو چشم کافی نیست -پرنده تنها بود-
پرنده گفت که من قلب آسمان هستم -نظارهاش کردیم-
چقدر بد که شما پایبند پایینید -چقدر بالا بود-
نهیب زد که: خوشا آنکه دل به دریا زد اگر چه غرق شود
پرنده بیشتر از این که فکر ما باشد به فکر دریا بود
به زور دستهی ما را به زیستن میخواند به رغم بیطرفی
نه در سپاه قوی پنجهگان دشمن بود نه جزئی از ما بود
خوشا پرنده که بین دو پهنه میپلکد برای ما اما
نه آسمان عظیم گشادهدل جا داشت نه در زمین جا بود