درخت قصهی تلخیست در هزارهی ما
درخت مثل خود ماست در سیارهی ما
درخت گاه قلم میشود که بنویسی:
که یک «نه»ی تو میارزد هزار «آره»ی ما
درخت شعلهی اعصاب چوب کبریتیست
که سوخت مثل زن کُرد با اشارهی ما
درخت گاه زمین میخورد که تا برسد
به سینمای بدِ تو بلیت پارهی ما
درخت رأی من و توست توی این صندوق
که میدهند به چند اسکناس اجارهی ما
درخت کاغذ بیکارهایست تا برسد
به دست دختر همسایهها شمارهی ما
و گاه نامهی نامحرمانهایست درخت
میان پوشهی اسناد در ادارهی ما
و روزنامهی صبحی است خوابآلوده
برای اینکه نبیند کجاست چارهی ما
چقدر قصهی ضد و نقیض میگوید
سیاهنامهی اخبار ماهوارهی ما
صدای ارّه میآید درخت کوچک من
امید نیست به سرسبزی دوبارهی ما