محبوبیت شعر و شخصیت سایه دلایل متعددی دارد. سایه از بازماندگان نسل اول پیروان نیما یوشیج است؛ نسلی که موجب پیشرفت و گسترش شعر نو و مؤلفه‌های معناشناسی و زیباشناسی آن شدند و این شاید بتواند نخستین دلیل محبوبیت سایه و شعرش بین نسل‌های مختلف باشد.

او همچنین یادگاری دوست‌داشتنی از یک نسل آرمان‌گراست؛ انگار سایه برای نسل‌های بعدی خودش، یادآور هیجان‌های سیاسی مبارزانِ روزگارانِ رفته است. تبلور و تموج بسیاری از آن تپش‌های سیاسی دهه‌های بیست و سی در شعرهای او دیده می‌شود. شعر ابتهاج در حافظه‌ی جمعی شعرخوانان جایگاهی ویژه دارد، چون منعکس‌کننده‌ی مبارزات آرمان‌خواهانه‌ی آن نسل‌هاست و این جنبه‌ی نوستالژیک برای مخاطبان شعر فارسی همیشه جذاب بوده است.

سایه با قرارگرفتن در جایگاه غزل‌سرایی نوکلاسیک، پاسدار سنت غزل کلاسیک فارسی است، به‌نحوی که هم رایحه‌ی غزل کهن از غزل‌های او به مشام می‌رسد و هم در حال‌و‌هوای شعر امروز شناور است. این‌که سایه توانسته بین اسلوب غزل کلاسیک و حال‌وهوای شعر امروز پیوند نسبی برقرار کند، بی‌شک یکی از مهم‌ترین زمینه‌سازان شهرت امروز اوست. همچنان که پیش‌تر در کتاب سیر تحول غزل فارسی از مشروطه تا انقلاب نوشته‌ام، او نقطه‌ی اتصال غزل سنتی و غزل نو معاصر است. و می‌دانیم که غزل، در طی ادوار متمادی، تبلور ذوق جمعی و شعری ما ایرانی‌ها بوده است. من دلیل سوم را شخصیت بی‌حاشیه‌ی ابتهاج می‌دانم. شعر و شخصیت سایه، همسانی خیره‌کننده‌ای دارند. او نه اهل جار‌و‌جنجال‌های رسانه‌ای بوده است نه به دنبال حاشیه‌ها. هر چند که در سال‌های اخیر، و به دنبال توسعه‌ی رسانه‌های دیداری، ما بیش از پیش از احوالات این شاعر خبردار می‌شویم، یا گاه فیلم کوتاهی از شعرخوانی او می‌بینیم؛ اما در مجموع می‌توان گفت با شاعری بی‌حاشیه مواجهیم که شخصیتش در شعرهایش تبلور یافته است نه در نقدها، تئوری‌ها و گفت‌وگوهایش.

تا قبل از انتشار کتاب پیر پرنیان‌اندیش، ابتهاج در رسانه‌ها کم‌تر دیده می‌شد، حضور تئوریک نداشت و همواره بُعد شاعری او از دیگر ابعاد وجودی‌اش پررنگ‌تر به نظر می‌آمد و همین، منجر به محبوبیت برای او بین همه‌ی نسل‌ها شد.

شعر و شخصیت سایه در نقطه‌ی اعتدال قرار دارد. او از نمایندگان برجسته‌ی شعر میانه‌رو معاصر است و این نکته برای او هم در ساحت غزل صدق می‌کند و هم در ساحت شعر نو نیمایی؛ نه کهنه‌گراست به معنای عرفی این واژه و نه شاعری پیشرو و رادیکال به شمار می‌رود. پس بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم جهان شعری او در نقطه‌ اعتدال بین سنت و نوآوری قرار گرفته است، و این حالت با ذایقه‌ی اکثریت خوانندگان شعر فارسی که علاقه‌مند به شعر میانه‌رو هستند، همخوانی بیش‌تری دارد، و همین موضوع، یکی دیگر از دلایل قابل‌توجهی است که طیف گسترده‌ای از مخاطبان را برایش به ارمغان آورده است.

شعر سایه آرام و نجیب و محافظه‌کارانه است، به‌گونه‌ای که مخاطب ِ خسته از قیل‌و‌قال‌های آوانگاردنماها می‌تواند به آن پناه بیاورد و به آرامش برسد. شعر ابتهاج و امثال او، همچنین در مواجهه با اعوجاجات رایج در فضاهای شعری مدرن و پسامدرن، به پاسداشت اسلوب زبان فارسی یاری بسیار رسانده است. شعر ابتهاج معرف زبان و بیان سالم اما کم‌حادثه در شعر دوران ماست - عمر و عزتش افزون باد! 

 

این‌همانیِ شعر و شاعر

محبوبیت شعر و شخصیت سایه دلایل متعددی دارد. سایه از بازماندگان نسل اول پیروان نیما یوشیج است؛ نسلی که موجب پیشرفت و گسترش شعر نو و مؤلفه‌های معناشناسی و زیباشناسی آن شدند و این شاید بتواند نخستین دلیل محبوبیت سایه و شعرش بین نسل‌های مختلف باشد.

او همچنین یادگاری دوست‌داشتنی از یک نسل آرمان‌گراست؛ انگار سایه برای نسل‌های بعدی خودش، یادآور هیجان‌های سیاسی مبارزانِ روزگارانِ رفته است. تبلور و تموج بسیاری از آن تپش‌های سیاسی دهه‌های بیست و سی در شعرهای او دیده می‌شود. شعر ابتهاج در حافظه‌ی جمعی شعرخوانان جایگاهی ویژه دارد، چون منعکس‌کننده‌ی مبارزات آرمان‌خواهانه‌ی آن نسل‌هاست و این جنبه‌ی نوستالژیک برای مخاطبان شعر فارسی همیشه جذاب بوده است.

سایه با قرارگرفتن در جایگاه غزل‌سرایی نوکلاسیک، پاسدار سنت غزل کلاسیک فارسی است، به‌نحوی که هم رایحه‌ی غزل کهن از غزل‌های او به مشام می‌رسد و هم در حال‌و‌هوای شعر امروز شناور است. این‌که سایه توانسته بین اسلوب غزل کلاسیک و حال‌وهوای شعر امروز پیوند نسبی برقرار کند، بی‌شک یکی از مهم‌ترین زمینه‌سازان شهرت امروز اوست. همچنان که پیش‌تر در کتاب سیر تحول غزل فارسی از مشروطه تا انقلاب نوشته‌ام، او نقطه‌ی اتصال غزل سنتی و غزل نو معاصر است. و می‌دانیم که غزل، در طی ادوار متمادی، تبلور ذوق جمعی و شعری ما ایرانی‌ها بوده است. من دلیل سوم را شخصیت بی‌حاشیه‌ی ابتهاج می‌دانم. شعر و شخصیت سایه، همسانی خیره‌کننده‌ای دارند. او نه اهل جار‌و‌جنجال‌های رسانه‌ای بوده است نه به دنبال حاشیه‌ها. هر چند که در سال‌های اخیر، و به دنبال توسعه‌ی رسانه‌های دیداری، ما بیش از پیش از احوالات این شاعر خبردار می‌شویم، یا گاه فیلم کوتاهی از شعرخوانی او می‌بینیم؛ اما در مجموع می‌توان گفت با شاعری بی‌حاشیه مواجهیم که شخصیتش در شعرهایش تبلور یافته است نه در نقدها، تئوری‌ها و گفت‌وگوهایش.

تا قبل از انتشار کتاب پیر پرنیان‌اندیش، ابتهاج در رسانه‌ها کم‌تر دیده می‌شد، حضور تئوریک نداشت و همواره بُعد شاعری او از دیگر ابعاد وجودی‌اش پررنگ‌تر به نظر می‌آمد و همین، منجر به محبوبیت برای او بین همه‌ی نسل‌ها شد.

شعر و شخصیت سایه در نقطه‌ی اعتدال قرار دارد. او از نمایندگان برجسته‌ی شعر میانه‌رو معاصر است و این نکته برای او هم در ساحت غزل صدق می‌کند و هم در ساحت شعر نو نیمایی؛ نه کهنه‌گراست به معنای عرفی این واژه و نه شاعری پیشرو و رادیکال به شمار می‌رود. پس بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم جهان شعری او در نقطه‌ اعتدال بین سنت و نوآوری قرار گرفته است، و این حالت با ذایقه‌ی اکثریت خوانندگان شعر فارسی که علاقه‌مند به شعر میانه‌رو هستند، همخوانی بیش‌تری دارد، و همین موضوع، یکی دیگر از دلایل قابل‌توجهی است که طیف گسترده‌ای از مخاطبان را برایش به ارمغان آورده است.

شعر سایه آرام و نجیب و محافظه‌کارانه است، به‌گونه‌ای که مخاطب ِ خسته از قیل‌و‌قال‌های آوانگاردنماها می‌تواند به آن پناه بیاورد و به آرامش برسد. شعر ابتهاج و امثال او، همچنین در مواجهه با اعوجاجات رایج در فضاهای شعری مدرن و پسامدرن، به پاسداشت اسلوب زبان فارسی یاری بسیار رسانده است. شعر ابتهاج معرف زبان و بیان سالم اما کم‌حادثه در شعر دوران ماست - عمر و عزتش افزون باد! 

 

شعرها

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

این باغ سوگوار درختان بی بر است

این باغ سوگوار درختان بی بر است

رضا جمشیدی

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

پشت پایم پرتگاهی، پرتگاهی پیشِ رویم

جواد محمدی فارسانی

 جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

جاده‌ای، شاهدِ جان‌کندنِ باورهایش

بابک دولتی