یک تفنگ
دربسته ای پستی
به من رسیده است
در پاکتی دستنخورده
که نشان میدهد هزینه ی بالای این قتل
در مبدا پرداخت میشود
مامور پست قبل از آنکه زنده بمانم رفته است
و با یک تصمیم تنهایم گذاشته
با یک تفنگ
با یک کاغذ
بی نشانی پیشانی ام برگیرنده
باگلوله ای به کالیبر شانهام
با یک کاغذ
با یک وصیتنامه ی ناطق
«بدان و اگاه باش
گلوله
اگر هم نمیخواست
نمیتوانست تو را هدف نگیرد
صورتت گرد است
و چشمهایت وقتی باز میشوند
جذابترند
اما عزیزم
آنچه گلوله را جذب تو کرد
شلیک نبود
بیداریات بود»