شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اسب سپید آب

به اندازه‌ی عرض خیابان هم
دوستم نداشتی
در آن‌سوی پیاده‌رو
دست‌هایت را
تکان دادی/ باروت شدی
شعله‌کشان در تمامی رگ‌هایم
خیابان شدی
با من آمدی
چه کوتاه و چه بلند
سنت‌شکنی  می‌کردی
اگر
بوسه‌ای می‌دادی
در شلوغ ترین میدانی
که اسب سپید آب
شیهه می‌کشید
زیر دست‌و‌پای عابران
از کدام بیمارستان به خانه می‌رفتم.

مسعود زندی

شعرها

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

موعد ظفر بر زندگان است

موعد ظفر بر زندگان است

علیرضا جهانشاهی

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود