شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اعتراف

چه می‌تواند باشد «روز»؟
این کتابِ گشوده به رنج،
این شیپورِ دَمیده از دهانِ گور.
چه می‌تواند باشد
                       این «روز»؟
 
شاخی             از شکوفه،
حلقی              از فریاد،
                      آبستن است.
قطار رفته است
و انبوهِ باکرگان
خطوطِ ماتِ راه‌آهن را جویده‌اند.

اَنار به «میلاس» وُ
ریواس به «آبغار»
ای خونِ بی‌تقاصِ تیغ!
ای خونِ بی‌تقاصِ تیغ!
چه می‌تواند باشد این «زن»؟
با وَرَمی به چهره وُ
حروفی هراسان
که عریانیِ عورت را
                پنهان می‌کنند.

می‌غَلتَم
و مسافرانِ تازه را
با پوستی پُر تاوَل به‌جا می‌آورم.

ای خونِ بی‌دریغِ تیغ!
چه می‌تواند باشد «زخم»؟
وقتی
جَنینِ جُنون
از خالیِ سرخِ ناخُن‌هایم
«سُرب» و «عربَده» مَکیده است.

 میلاس و آبغار: دو قریه در شرق خوزستان و در حوزه‌ی جغرافیایی ایذه و باغملک. انار و ریواس از پوشش روییدنی‌های این خط.

فردین کوراوند

شعرها

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

از این فلات بلا بی‌هوا گذار نکن

مجید عزیزی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی

صدای منی 

صدای منی 

ناهید عرجونی

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

تا زبان سرخشان از دار بیرون می‌زند

زری قهار ترس