ای رز ابری
رویش دوبارهات مبارک
چگونه از شکاف مردگی باز شکفتهای؟
وقتی گریه از بطن میروید
چگونه در مصاف مرگ، میلادِ تازهای؟
در آن کوچهی مکدر
برگهای ریختهات را به پرواز درآور
ای رز نهفته در ابرها
کدامین پاکبان
ایستادگی خیست را
جاروب میکند؟
تا بازوبستهشدن گلبرگها
تا بازگشت نوزاد پروانه به برگی که منتشر میشود.
ای رز پژمرده!
بوی برگها،
دستان سبز باغچه ممنوعند
و انگشتهای ما که همدست رویشی دوباره بود.
فقط قندیلها
برگ به برگ
ایستاده میریزند
در آن خشخش موزون
پشت ساقهی پنهانی،
پشت دو ساقه قائمبهذات
قندیلها
و شبنمها
بر پوست و رنگ و انحنایت
میراثدار باغچهاند!
روییدگی دوبارهات مبارک!