شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

کوچه هم اگر باشم نامی ندارم

 

کوچه هم اگر باشم نامی ندارم

نشان به آن نشان که سر مرتعش سایه‌ای

افتاده بر شانه‌ی دیوار روبه‌رو

پس یحتمل کنار آمده باشم با تاریکی

که این‌گونه بی‌تفاوتم به نور سیگارهای باریک

بی‌دلیل به یاد بیاورم چشمان تو را هم که سگ داشت

با پایی زخمی و لنگان

 که پناه آورده بود به پستوهام

چرا زخمش را نلیسیدم

آخ از آن سگ

آن سگ زخمی ...

ابراهیم عادل‌نیا

شعرها

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

بار امانت

بار امانت

امیررضا وکیلی

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی