کوچه هم اگر باشم نامی ندارم
نشان به آن نشان که سر مرتعش سایهای
افتاده بر شانهی دیوار روبهرو
پس یحتمل کنار آمده باشم با تاریکی
که اینگونه بیتفاوتم به نور سیگارهای باریک
بیدلیل به یاد بیاورم چشمان تو را هم که سگ داشت
با پایی زخمی و لنگان
که پناه آورده بود به پستوهام
چرا زخمش را نلیسیدم
آخ از آن سگ
آن سگ زخمی ...