شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ه گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر

به گوشم آه و فغان می‌رسد خدا را شکر
صدای چکمه‌ی خان می‌رسد خدا را شکر
چنان فسرده مرا زندگی که بر لب من
به جای نام تو جان می‌رسد خدا را شکر
چه غرشی شده، شیران ملک را خفه‌خون
چه عوعویی ز سگان می‌رسد خدا را شکر
به انتظار چه از آسمان سوخته‌ای؟
همین که تکه‌ی نان می‌رسد خدا را شکر
سر ارادت ما را به سنگ غم بشکن
که هر چه بر سرمان می‌رسد خدا را شکر
مدام عشق طلب کردم و بلا دیدم
تجارت است و زیان می‌رسد خدا را شکر
امید واهی از بیش‌تر که می‌گویم
نسیم نامه‌رسان می‌رسد خدا را شکر
همین که خواب دو آهوی مست می‌بینم
صدای تیر و کمان می‌رسد خدا را شکر
مسافری که قرار است بی‌هوا برود
همیشه بی‌چمدان می‌رسد خدا را شکر
همین‌قدر که پس از مرگ من غبار تنم
به دست کوزه‌گران می‌رسد خدا را شکر
سر قرار سر آخرین قرار ای دوست
خدا خودش نگران می‌رسد خدا را شکر

بهزاد گرانمایه

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

پنجره

پنجره

فروغ فرخزاد

دو پاره برای درخت و ع. ب

دو پاره برای درخت و ع. ب

سیاوش بانشی

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه