کتاب ها

Books

اشعار

poetry

صوت ها

audios

ویدئوها

videos

بیوگرافی

متولد 1347، کرج (ساکن تهران). مجموعه‌های منتشر شده: «تبصره»، «به وقت البرز»، «كوک تهران» و...

آن قصر که برچرخ پهلو می‌زد!

کو،کو،کو،کو...
رفته‌گی روزهایم را لمس می‌کنم

کو،کو،کو،کو...
بی‌انعکاسی صدایی آزارم می‌دهد
زخمی دراز می‌کشد در تنم و باج‌خواهی می‌کند
چاهی گریه‌هایش را فرو می‌ریزد و حلقه‌حلقه بند می‌کشد بر نفس‌هایم
اوهام نگاری ترس پشت دستم را داغ گذاشته است!
صورت شطرنجی عشق
از اخبار پخش می‌شود و شایعه‌ها دهانشان را می‌گیرند و
سر تکان می‌دهند
به آن‌ها هشدار داده بودم عبرت را بگیرند!
باد برهم می‌کوبد برگ‌ها را و می‌گریزد
صدای سوت صاعقه‌ای تعقیبش می‌کند
تعادل سیرک را چوبی بر بندهایش حفظ می‌کند
بر کنگره ی خاطره‌هایم
آوازی می‌پیچد، کو،کو ...

روزهای ابری فرصت‌هایی تار به بار می‌آورند
تعادل سیرک را نخی جا‌به‌جا می‌کند
که رفت‌و‌آمدش به یک‌جا ختم می‌شود
به چوبی که وبال دستش باشد
از قصری که پهلو می‌زد بر چرخ
فاخته‌ای در گلویم می‌خواند
عشق گیج‌تر از کلاغی به خانه‌اش نرسید آخر
بی‌عبرتی که گرفته باشد
کو،کو،کو،کو ...
چوبی تعادل بازی را بر بندهایم حفظ می‌کند
کلاهش را سیرک بالاتر بیندازد
کو،کو،کو،کو...
رؤیایی دور گرفته و دور می‌شود!

عنوان، اشاره به رباعی ای از خیام دارد.
 

مهرنوش قربانعلی