شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 نمایش از شب است

 نمایش از شب است
وگرنه من کجا و گندم‌زاران سوخته کجا
این‌جا در کنار من
مترسک‌ها آویزانند
روی کاج‌ها
و کودکانم هرچه در رؤیاشان می‌کاوند
نام مرا به یاد نمی‌آورند
قلب کیست که این‌گونه می‌تپد آرام
انگار سوسوی چراغی‌ست
در مدار کویر
حرف از شب است
می‌ترسم از سایه‌ام 
کنارم می‌نشیند و
درون سینه‌اش کبوتران چاهی را بیرون می‌آورد
و خوابم را روی شنزارهای نقره‌ای پهن می‌کند
شب است

حسین کدخدایی

شعرها

می‌توانی باشی

می‌توانی باشی

محمود بهرامی

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

الماس

الماس

م. مؤید

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری