شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

واگیری

تقدیم به کادر درمان کووید 19، دلسوزانی از خاطره‌ای دور
که شکل خودخواهی ما نیستند.
باد
ایستاده نایستاده
درجا می‌زند
در یک گُله‌جا.

صحنه‌ی جهان
چشم‌به‌راه اوست و او
در این یک گله‌جا
قدم‌رو می‌رود
عیناً دلقکی
که نمی‌تواند دست بکشد
چون در جایگاهِ خالی از تماشاچی
بچه‌ای خشکش زده
از یاد برده
که پلکی دارد.

در لابه‌لای برگ‌ها
چیزی هست
که برگ‌به‌برگ سرایت می‌کند
که حس می‌کنم هست
فکر نمی‌کنم
خیال رفتن داشته باشد.
باد یعنی
تشخیص می‌دهد
این بال‌های نمدار پروانه است و آن
پیله‌ی خالی؟

شاید باد
ایستاده
تا پروانه بال‌هایش خشک شود
اما نایستاده
تا پیله‌ی شکافته را گم‌و‌گور کند.
کیست که می‌خواهد
رد کرم‌بودنمان را
گم کنیم؟

باد نیست
هر که هست
مثل ما
خیلی بیش از آن‌که حس کند
فکر می‌کند.
 

عبدالعلی عظیمی

شعرها

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی

نجوا در باد

نجوا در باد

اقبال معتضدی