اولین خبر
تجاوز به صندلیها بود
و به درخت و راه و رود و بلدوزر
خدایا!
چرا جای اینهمه آدم
کارخانهی کبریت نزدی؟
تا وطن
تنِ کولبران در تجاوزِ تیرباران نبود
حالا ردپای آریوبرزن را
بو بکش بووووووو
عو بکش عووووووو
چه خبر؟
پسرکی به قورباغهها آبیخ داد
این را
نه مرودشت فهمید و نه سعدی
نه بعدی و نه بعدی
و ما
قافیه ردیف میکردیم
و شعر
رفتن به دهان گوریل بود
پناهبردنِ راه به جرثقیل بود
اصیل و قصیل و فیل و نیل و چیزهایی از این قبیل بود
و نفهمیدند
شعر
واویلایِ زنی بود
که باد
بارها به چادرش تجاوز کرد
و بعد
زوزهی کوه و واویلای این میشِ قشقایی
که واویلا دارد
و هزار واویلا که الآن آلزایمر گرفتهاند
و شعر
بعد از رضا براهنی
تجاوزِ کلمهبهکلمه بود
این را کسی نفهمید
جز آن قورباغه
که از تشنگی پرید در دهانِ مار
یکی مدام میپرسد: «چه خبر؟»
خبری نیست جز قارقار چند خبرنگار
جز قاروقور شکمِ کارگر
چه خبر؟
خبری نیست
جز جیب خالی و خواب
جز العشِ یک دانشجو
در مردادِ 99
خبری نیست
جز جرخوردنِ داس
در مادگیِ رومینا
چه خبر؟
قااااااار قوررررررر
و مادیانها در کلهی شاعر میدوند
خبری نیست
جز بوقِ این پرایدِ بازنشسته
بوووووووق
دهانم آتش
دلم آتش
شعرم چرا آتش نمیگیرد؟
قااااااار قااااااار
از زنگلوله و بزغاله
از جارِ بلندِ آبهمن در کرج چه خبر؟
خبری نیست
جز چند کودتای فلج
جز سپوزِ نفت به لولهها
جز جفتگیری گلولهها
خدایا!
کمی پایین
کمی پایین
کمی پایینتر نگاه کن