از پنجره به بیرون نگاه کن
به باران
و زیر لب
برایم شعری از بورخس بخوان
نه
ویرانههای مدوّر را بخوان
تا بیدار شوم
و رنگینکمان را
در آسمان این شعر
تماشا کنم
من در آخرین خوابِ مادرم پیش از ازدواج
به دنیا آمدم
در خوابِ خدا شاعری کردم
و فردا
در خوابِ زنی غریبه
زیر رنگینکمان
و در میان بوتههای شوکران
بوسه خواهم زد
بر لبهای جهان