شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نورِ «چراغ» خَم شده توی «مطالعه» 

نورِ «چراغ» خَم شده توی «مطالعه» 
سایه‌م دوشاخه رو زده توو برق‌ناخنم 
کلّ اتاق شب شده جز میز و روی اون 
بازم کتاب منتظره لاشو وا کنم 
تاریکه ماه، تلْویزیون روشنه چشاش: 
جادوگرا شبو توو چشاش دود می‌کنن 
«تاروت‌»های تیره رو روو میز چیدن و 
آینده‌های روشنو نابود می‌کنن... 
 دود از توو قابِ تلْویزیون می‌ره توو چشام 
تا آبیای خیس پُر از رعد و برق شن! 
تا پیچکای فرش بپیچن به گریه‌هام 
تا کشتیای تابلوی نقاشی غرق شن‌! 
 کارتا رو فوووتِ پنجره می‌ریزه توو اتاق: 
[نورِ چراغ خم شده توو دوده‌ی سیاه] 
- می‌افته رو‌ کتاب یِهو «کارت‌ِسرنوشت» 
- توو چارچوب پنجره می‌افته «کارت‌ِماه» 
 - «کارت‌ستاره» گوشه‌‌ای از شب می‌افته تا 
من یه چراغ‌ْمطالعه شم؛ پِتّ و پت کنم... 
از لای دودا برمی‌دارم لاک‌مشکیو 
تا ناخنامو با شبِ‌ توو فیلم ست کنم 
 زل می‌زنم -توو آیْنه‌- به جادوگرسیاه 
که ناخناش ماسک شبو پاره می‌کنه 
پررنگ می‌شه سایه‌م و خم می‌شه رو چراغ 
شب گریه‌ی سیاهشو فواره می‌کنه... 
سقف‌اتاق می‌چکه رو پیچکای فرش 
دریای توی تابلو سر می‌ره رو پریز 
دودا کنار می‌رن و چشمم می‌افته باز 
به بسته‌ ال‌اس‌دیِ افتاده روی میز! 
 یکهو فیوز/ می‌پره رویای روشنم: 
سایه‌م سیاه‌تر شده از فال و طالعِ... 
وا مونده روی میز اتاقم کتابِ «یونگ»* 
نور چراغ خم شده توی مطالعه... 
* : کارل گوستاو یونگ 

هستی محمودوند

تک نگاری

می‌بینمت حسین!

می‌بینمت حسین!

سیدعلی صالحی

مستندنگاری با غزل

مستندنگاری با غزل

کبری موسوی قهفرخی

شعرها

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

با اندوهی تلخ‌تر از شراب

سید حامد معراجی

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

اسب‌ها گه‌گاهی می‌آیند 

مهدی ریحانی

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

من می‌دانم که  «ترس و لرز»،  موسیقایی‌تر از «موسیقی»ست،

علی قنبری

ویدئو

پاییر پدرسالار

پاییر پدرسالار

مهدی صمدانی

میوه های ملال

میوه های ملال

یدالله رویایی