شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید
بارانِ رنج‌های فراوان به من رسید 
از اتفاق چشم تو صدها هزار سال...
صدها هزار سال پریشان به من رسید 
صدها هزار سال پیاپی قدم زدم
صدها هزار مقصد ویران به من رسید 
از روزگار کوه و بیابان گذشتم و
شب‌پرسه‌های شهر و خیابان به من رسید 
از چشم‌ها دو حسرت در حال سوختن
از شانه‌ها دو‌شانه‌ی لرزان به من رسید 
از روزها غریبی و دلتنگی مدام
از خواب‌ها پریدن و هذیان به من رسید 
گفتی پرنده باش، شدم، بال و پر زدم
دلتنگی‌ات به هیئت طوفان به من رسید، 
از اتفاق چشم تو افتادم از خودم
بالی نبود و سوختن جان به من رسید 

عادل سالم

شعرها

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

یک اعلان عمومی برای تذکر دوباره

سردار شمس‌آوری

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی