شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید
بارانِ رنج‌های فراوان به من رسید 
از اتفاق چشم تو صدها هزار سال...
صدها هزار سال پریشان به من رسید 
صدها هزار سال پیاپی قدم زدم
صدها هزار مقصد ویران به من رسید 
از روزگار کوه و بیابان گذشتم و
شب‌پرسه‌های شهر و خیابان به من رسید 
از چشم‌ها دو حسرت در حال سوختن
از شانه‌ها دو‌شانه‌ی لرزان به من رسید 
از روزها غریبی و دلتنگی مدام
از خواب‌ها پریدن و هذیان به من رسید 
گفتی پرنده باش، شدم، بال و پر زدم
دلتنگی‌ات به هیئت طوفان به من رسید، 
از اتفاق چشم تو افتادم از خودم
بالی نبود و سوختن جان به من رسید 

عادل سالم

تک نگاری

شعرها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

بر صبحِ تو نفس بیاویزم

صوفیا آهنکوب

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

کراسەکەت بتەکێنە لە زەوی و تۆز و تینوویەتی

عطا ولدی

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

هیچ مدرکی دال بر اینکه درک شوم، نیست.

جمال‌الدین بزن