شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دلم چون نامه‌ای بی‌صاحب از نام و نشانْ خالی‌ست

دلم چون نامه‌ای بی‌صاحب از نام و نشانْ خالی‌ست
دهانم از مرورِ حرف‌های مهربان خالی‌ست
اگر یک نیمه‌ام شعر است؛ نیمِ دیگرم بودی
تو را گم کرده‌ام؛ حس می‌کنم نیمِ جهان خالی‌ست
به جای هردو نیمه گریه کردم؛ خونِ دل خوردم
دل دیوانه! خونِ تازه دم کن! استکان خالی‌ست!
نمی‌دانم کدامین لحظه رفتی؟ روز یا شب بود؟
سرم- این ساعت خوابیده- از درکِ زمان خالی‌ست
دلم خشکیده... رامِ عشق و آغوشی نخواهم شد
لبانِ تشنه‌ام از بوسه‌های این ‌و آن خالی‌ست!
درختی نیمه‌جان در گم‌ترین سمتِ بیابانم
جهانم از حضورِ دوستان و دشمنان خالی‌ست...
گذشت آب از سرم؛ لبخندِ نیشابورِ ویرانم
دل صدپاره‌ام از وحشتِ چنگیزخان خالی‌ست!
پدر می‌گفت: اما شعر... آب و نان نخواهد شد
بدونِ شعر هم این خانه‌ها از آب و نان خالی‌ست!
زمستان است ایران... سرنوشت از ما چه خواهد خواست؟
که فصل آخرت از قهرمانِ داستان خالی‌ست...

حامد ابراهیم پور

تک نگاری

شعرها

جمهوری

جمهوری

لیلا ساتر

شاید

شاید

مهدی مهدوی

فهرستِ خونی

فهرستِ خونی

امین رجبیان

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

غزل بی خنده‌ات آرایه‌ای دلخواه کم دارد

احد متقیان فر