شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خاورمیانه

دکمه‌های پیراهنت یکی در میان
باز... بسته
و باز می‌شود چشمانم به مدیترانه‌ی گرم تو
دمشق روی دو پونز قهوه‌ای کوچکت نشسته است
باد که می‌آید 
تلاطم پیراهن سپیدت 
به آشوب می‌کشاند خیابان‌هایش را
در بعدازظهری دم‌کرده
دکمه‌هایی را شمرده‌ام
که عریانی ظهر تابستانت را
می‌پوشاند از قاهره‌ی چشم‌هام
بیروت می‌شوی
 وقتی از خواب می‌پری به صدای کلاغ‌هایی که 
قار قار
و خبر... دار می‌زنند در بغداد مردی را
در روزنامه می‌خوانم: 
دیوارهای باب‌العزیزیه از سایه‌ی سگ‌ها می‌ترسند هنوز!
ابرهای بوسعید
به سرزمین من می‌رسند فردا.
آخرین دکمه‌ی پیراهنت
در تهران باز خواهد شد. 
 

شهرام شهیدی

شعرها

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

این کشکرت‌های اخبار

این کشکرت‌های اخبار

حامد پورشعبان

من خوبم 

من خوبم 

فرخنده حاجی زاده

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

هزار سال سر راهت انتظار کشیدم

فرزانه میرزاخانی