وقتی به حجم زیر سیگاری اضافه کن
وقفهای
دری که راهم بدهد به روزهایی که نشسته کشتم و ایستاده بلعیدم
دستی که سطرهای قلابی بنویسم و درجا گریه کنم
دروغ را بلدم
شب را که با قرصهای آبی منگ میکنم
روز اما کممحلی کردن به مردی است که آرزو میکنی نرود
خندیدن توی صورت مرگ یا مادر
شمعی که بیرکاب میآید و میگوید این جزای تو نیست
روشن میکند مرا در گلدان
بی صدا برگ میدهم
بار میگیرم و دندههایم کاغذی است
مچهایم
ریههایم سوخته در سیگار
خبرهایی که برایم آمده
کتابخانهی شخصیام خودِ دشمنی است
جنایتی که حبسم کرده در اتاق و نمیبخشد
رهایم کرده در نامهای خیابان و نمیجنبد
هرچه میخواهم بلند کنم نمیشکنم
تا میخورم
نم می کشم
پاره یا مچاله ولی صدای شکستن را نبخشیده نمیبخشد به من
قصهای که در استخوانهایم بود -
حالا کلمهای است که صورتم را توصیف می کند
زندگیام را بدون من
چانهام را از درگاه رو به خیابان میگیرد و میگذارد روی میز
در چشمهایم قطره میچکاند و
تأکید میکند:
بنویس.