شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 

پس و پیش‌تر از آن‌که ببینمت 
و موهایت در قاب 
شمایلی را آفتابی کند 
که در تمام رج این دیوار ریشه پهن کرده باشد 
غریبی دست‌هایی بر زانو 
لبخندی که شاید 
رو به سوی پنجره‌ای بود 
که یکباره باز شده باشد 
و باشد عکاسی که 
در اشاره پرنده‌ی خیالی‌ای که 
از سر انگشتانش پرواز کرده‌اند 
تا لب‌های محو تو را 
در تماشای ما بگذارد 
پای دیواری که خواهیم ایستاد 
و قابی شاید 
موهایت را کمی آشفته‌تر 
کمی منظم‌تر 
در خود آفتابی کرده باشد 

مهدی ریحانی

تک نگاری

شعرها

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

ماهِ فراموشکار

ماهِ فراموشکار

فرامرز سه‌دهی