شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نقشه‌ی دیواری

به حافظ موسوي و رستوران ژاپني‌اش

به جاي دوري نمي‌برم شما را
به رستوراني همين نزديكي
با غذاهاي دريايي
و شما مي‌پرسيد
حتماً دريا همين نزديكي است
و ماهي‌هاي لب بشقاب
گواهي مي‌دهند
كه همين‌طور هست يا نيست...
و يا شايد گارسون
به شكل مرموزي از اين سؤال طفره رود
و بپرسد
سالاد چه ميل داريد؟
 
هميشه باران را به اين‌جا مي آورد
آن‌كه غايب است
و جاي زيادي نمي‌گيرد
- فقط گوشه‌اي -
و شما نمي‌دانيد
وقتي مي‌آيد
آيا مزاحم واژه‌های شما می‌شود
يا چند قدم آن‌طرف‌تر
مثل هميشه    خيره می‌شود
 به گم‌شده‌اي
كه عكس‌هاي او بر ديوار است...
 حتماً دريا همين نزديكي است
و ماهي‌ها مي‌دانند
و گارسون شايد‌...
 
به ‌جاي دوري نمي‌برم شما
به رستوراني همين نزديكي
و شما مي‌پرسيد
حتماً دريا همين نزديكي است
و من مي گويم:
روي نقشه‌ي ديواري اين‌جا
اما مواظب باشيد
نقشه را تكان ندهيد  
پرنده‌ها را از خواب بيدار مي‌كنيد
و ما كه در اين نقطه هستيم
از نقشه
پايين مي‌افتيم ...

آرش قربانی

تک نگاری

تراژدی طرد و محاق

تراژدی طرد و محاق

علی مسعودی نیا

طنز، جراحی‌ست

طنز، جراحی‌ست

سجاد گودرزی

شعرها

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

در سلام راه‌ها

در سلام راه‌ها

ربابه قصابان

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو