ماه در تور شب است
و شب اندر پس ترسی پنهان
که نمیداند چیست
و صدایی موهوم که نداند از چیست،
چشم من اما در پی یک اختر تابان
که در این پهنهی شب
سمت راهی بنماید
که سحر را شاید بتوانم که بیابم
راه من گم شده است
بی چراغی روشن
یا کورسویی که به جایی ببرد
گمشدگان را در راه