چرا نمیتوان خطی که از خاطره
به بینایی جنگلیام میرسد
طراوتی در حافظه بریزم
حضور تو گونههایست که از باد عصرگاهی فربه میشود
و دخالت شرمناک در لحظههای تصادفی دارد
گاهی تصادف با تو را میتوان
به حساب قرار بیقراریهای اشتیاق گذاشت
پر از دخالت طبیعی سبزهای مواج
که فواصل حرف و روزمرگی را اعتلا میدهد
اعتلاست وسط تابستان
برای ستایش ییلاق
از آنجا که پا به راه میدهی
هر روز به همین راه پا
بهطبع و ظرافتی که گرما و شرجی
به تخیل فصلهایمان میبخشند.