شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بینایی جنگلی‌ام

چرا نمی‌توان خطی  که از خاطره 
به بینایی جنگلی‌ام می‌رسد 
طراوتی در حافظه بریزم 
حضور تو گونه‌های‌ست که از باد عصرگاهی فربه می‌شود 
و دخالت شرمناک در لحظه‌های تصادفی دارد 
 گاهی تصادف با تو را می‌توان 
 به حساب قرار بی‌قراری‌های  اشتیاق گذاشت 
پر از دخالت  طبیعی سبزهای مواج 
که فواصل حرف و روزمرگی را اعتلا می‌دهد 

اعتلاست وسط تابستان 
برای ستایش ییلاق 
از آن‌جا که پا به راه می‌دهی 
 هر روز به همین راه پا 
به‌طبع و ظرافتی که گرما و شرجی 
به تخیل فصل‌هایمان می‌بخشند.
 

خسرو بنایی

تک نگاری

شعرها

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

تنها صداست که می‌ماند

تنها صداست که می‌ماند

فروغ فرخزاد

از اتاقی پیاده می‌شوم

از اتاقی پیاده می‌شوم

مریم فرجی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

لای گیسوان او بگرد، با چراغ‌قوه‌ای قوی

حمید حسینیان

ویدئو