شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

بینایی جنگلی‌ام

چرا نمی‌توان خطی  که از خاطره 
به بینایی جنگلی‌ام می‌رسد 
طراوتی در حافظه بریزم 
حضور تو گونه‌های‌ست که از باد عصرگاهی فربه می‌شود 
و دخالت شرمناک در لحظه‌های تصادفی دارد 
 گاهی تصادف با تو را می‌توان 
 به حساب قرار بی‌قراری‌های  اشتیاق گذاشت 
پر از دخالت  طبیعی سبزهای مواج 
که فواصل حرف و روزمرگی را اعتلا می‌دهد 

اعتلاست وسط تابستان 
برای ستایش ییلاق 
از آن‌جا که پا به راه می‌دهی 
 هر روز به همین راه پا 
به‌طبع و ظرافتی که گرما و شرجی 
به تخیل فصل‌هایمان می‌بخشند.
 

خسرو بنایی

تک نگاری

شعرها

در برهنگی بلندترین شب سال

در برهنگی بلندترین شب سال

مهتاب موسوی

زیر سایه‌ی یک درخت

زیر سایه‌ی یک درخت

محمدباقر کلاهی اهری

هم ‌بغض!

هم ‌بغض!

محمدعلی بهمنی

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی