شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آه، ‌ای سپیده‌دمِ سیاه

...

آه، ‌ای سپیده‌دمِ سیاه
تا کی گریه کنم؟
پس این شکوه‌ی شور‌بختی،
کی به زانو در خواهد آمد؟
ای سپیده‌دمِ سیاه
با من بگو
از روشنای دروغینی که در دل دارم؛
و بدان عشق می‌ورزم.
با آخرین کلماتت به من بگو 
که «خورشید،
خیمه‌شب‌بازِ  قهاری‌ست.
و زمان
تمامِ بوسه‌ها را با خود برده است.»
تا به تاریکی برگردم.
به منشأ انسان،
به همان وعده‌ی نداده شده،
اما تار به تار زیسته شده.
بگو که «من،
بلوغ تاریکی،
و آشیانه‌ی مرگم.»

مجتبی کلام‌زاده

شعرها

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده

 بارانِ‌ علاقه

بارانِ‌ علاقه

فرامرز سه‌دهی

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

سیب‌ها دیگر حوصله‌ی قرمز شدن ندارند

جلیل الیاسی

مجید عزیزی