شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

چون ماهیان گیج*

اسارت را به اسیری بردن
زندان را به زندان افکندن
حسد را به دام حسد انداختن
مرگ را به مرگ سپردن
زندگی را به زیستن دادن
عشق را در عشق به جا نهادن 
روز را در روز
شب را در شب رهاکردن
رفتن را به رفتن 
ماندن را در ماندن وانهادن
این است آزادی، آن عدالت پنهان 
که هرگز به دستِ فکر،  نیاورده‌ایم
زیرا که پنداشتیم عقل خداست.
این مغز کوچک ‌‌فراموشی را چه سود
برای من، تو
که در اعماق زمان 
شنا کنان
چون ماهیان گیج پیش می‌رویم
بی آن‌که بدانیم 
مقصد خود ماییم:
آزادی مطلق 
عدالت غایت. غایت عدالت
*نخستین شعر بیش از یک سال  تجربه‌ی هولناک بیماری کرونا
 

هیوا مسیح

شعرها

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

به پات هر چه مکافات می‌کشم کافی است 

لیلا ساتر

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

پس اگر ناپدید نمی‌شوم

محمد انتظاری

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

دو شعر از رضا باب‌المراد

دو شعر از رضا باب‌المراد

رضا باب‌المراد

ویدئو