شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مفرغ می‌بارانی 

به شاپور جورکش 
که می‌رفت


مفرغ می‌بارانی 
بر جلگه‌ی پلک 
طُره‌ی بازتابیده!  
ای آفتابِ نمک‌زده!  
برای آغوش شنی‌‌ات
چه برقصم 
با این‌‌همه  دهلیزها
که  می‌شویدت
کتاب  را  
تورقِ نامِ اژدها کم بود 
دهان می‌خواست 
تا بسوزاند 
هیمه بر هِی ارابه 
نشاندن و
طماندن
آواز ْ
رَماد بود 
که با دهان می‌رفت…

نازنین آیگانی

شعرها

چقدر باید پرنده شد

چقدر باید پرنده شد

سیدعلی صالحی

 همیشه عیدها روشن بودی

 همیشه عیدها روشن بودی

سوری احمدلو

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

تو میوه‌های منی 

تو میوه‌های منی 

محمد شمس لنگرودی