...
مرگ
یک کمبود جدیست در بدن ما
مثلا وقتی ریهها
هفتاد درصدِ خود را
از دست دادهاند
در این مرحله دیگر کار از کار گذشته و
بودن یا نبودن، مسئله این نیست
ـ شاپور!
چه شوخیهای جلفی که نمیکردیم گهگاه
مثلاً اینهمه زیبایی در خیابانها به رفتوآمد و
ما از آنها
به غفلت سیر میکنیم در متونِ دشوار
دکترها دیگر کاری ندارند که ما
چقدر هوا به عیش
از جنس بسیار مرغوب زدهایم به رگ
بلکه میگویند که ما چقدرِ دیگر
میتوانستیم بزنیم و
نمیزنیم دیگر
ـ شاپور!
آه، میدانم چقدر
غریبگی کردی بهوقت مرگ
نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
ـ شاپور!